راهبردهای قرآن در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی
Article data in English (انگلیسی)
طاهره سلیمانی* / فهیمه شهابی** / یاسر صولتی***
چکیده
موضوع راهبردهای قرآن در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی، از مسائلی است که دانستن و عمل به آن، جلوی پیشروی از انحرافها را میگیرد. انسانها برای حفظ روابط اجتماعی، ارزشها و هنجارهای اجتماعی را شکل داده، بر حسب آن، پدیدة نظم اجتماعی را سامان میدهند. ازاینرو، هرگاه ارزشهای اجتماعی و قواعد رفتار مراعات نشود، نظم اجتماعی آسیب میبیند، که از آن در جامعه بهعنوان کجروی یا انحرافهای اجتماعی تلقی میشود، و قرآن کریم بر اساس شناخت ماهیت انسان، اهداف و ارزشهایی که برای او ترسیم میکند، در تبیین کجروی و انحراف، عوامل متعددی را دخیل میداند. رنجهای متحملشده از علل و گسترش معضلات اجتماعی، مانند اشاعة فحشا، گسترش فساد و بیبندوباری و غیره سبب شده است که انسانها همواره در پی راهکارهایی برای رهایی از این معضلات اجتماعی باشند که بهترین این راهکارها، استراتژیها و راهبردهای قرآن کریم در قالب سیاستهای کنترلی در مواجهه با انحرافهای اجتماعی است. در تحلیل این سیاستها، ازیکسو نقش محوری نظارت درونی، بهعنوان یکی از راههای پیشگیری از کجروی معرفی شده است؛ و ازسویدیگر، تأثیر عوامل مختلف دیگری از قبیل تعلیم و تربیت، الگوها، عبرت از رفتارهای فردی و اجتماعی اقوام، عدالت اجتماعی و غیره، بهعنوان عوامل نظارت بیرونی مورد تأکید قرار گرفتند که با عمل به این راهکارها و شناخت علل انحراف، میتوان از سقوط افراد و جامعه به دورة هولناک فساد جلوگیری کرد و در روند رشد سعادتی جامعه بهسوی کمال، گام بزرگی برداشت. ازاینرو، مقالة حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، به بیان راهبردهای قرآن در برابر انحرافهای اجتماعی پرداخته است.
واژگان کلیدی: هلاکت، سقوط، جامعه، انحراف، فساد.
مقدمه
جوامع بشری همواره شاهد فرو رفتن افرادی در گرداب انحرافهای اجتماعی بودهاند و تجارب تلخی از آسیبهای آن در هدر رفتن سرمایهها و نابسامانیهای خود و اجتماع دارند. گسترش انحرافهای اجتماعی، از جمله مشکلات عمدهای است که امروزه گریبانگیر بسیاری از جوامع کنونی میباشد. چنانچه اخلاق و ارزشهای اجتماعی، هستة اساسی نظم اجتماعی باشند، انحرافهای اجتماعی، بهمفهوم رفتاری که بهطور مستمر برخلاف ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، آسیب اجتماعی تلقی میشوند؛ که نتیجة قطعی و مسلم آن، سلب امنیت اخلاقی و اجتماعی است. به همین دلیل، در طول تاریخ، تلاشهای مستمری با انگیزهها و رویکردهای متفاوتی انجام گرفته است تا علل پیدایش انحرافهای اجتماعی و راههای پیشگیری از آن بررسی شود. این امر توسط مصلحان اجتماعی، که در رأس آنها، پیامبران و رهبران الهی قرار دارند، صورت گرفته است که همراه با احساس مسئولیت و تکلیف، چنین رسالتی را بر دوش کشیده و بر اساس مبدأ و معاد، راهکار ویژهای را برای اصلاح فرد و جامعه ارائه دادهاند.
البته در حال حاضر نارسایی بعضی از نظریههای مربوط به آسیبشناسی اجتماعی ازیکسو، و نسبیتی که در قلمرو ارزشها و هنجارهای جوامع مختلف وجود دارد ازسویدیگر، تلقی یکسان را از انحراف و کجروی سلب کرده است؛ ازاینرو، ضرورت بازگشت به مبانی فرهنگ خودی و زیرساختهای آن، محققین جامعة اسلامی را وادار میکند تا از سرچشمة زلال و بیکران معارف و حیاتی بهره گیرند و قرآن را که کتاب آسمانی است، از مهجوریت خارج نمایند و آن را کانون توجهات علمی و عملی خود قرار دهند تا بهوسیلة آموزههای قرآنی، راهکارهایی برای جلوگیری از انحراف را در برنامههای اصلاحی خود بگنجانند؛ و این انگیزهای برای پژوهش دربارة «راهبردهای قرآن در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی» شد.
بهترین راه تربیت و تهذیب افراد، و متقنترین شیوة حفظ و کنترل جامعه از انحرافها، بهرهگیری از قرآن کریم است؛ زیرا فقط قرآن است که به استوارترین راه هدایت میکند.
در هر جامعهای شیوههای مقابله با انحراف، به نوع فرهنگ، آداب و سنن و دین وابسته است؛ و در یک کلمه، به ایدئولوژی آن جامعه بستگی دارد. جامعة اسلامی هم از این قاعدة اجتماعی مستثنا نیست و سیستم قضایی و کیفری آن مبتنی بر شریعت اسلام است. سیاستهای کنترلی قضایی در مقابله با انحرافهای اجتماعی، تنها بخشی از معارف بلند دین اسلام است و بخشی دیگر از این معارف، مربوط به اعتقادات و باورهای دینی و تربیتی است که از مهمترین عوامل جلوگیری از انحرافهای اجتماعی است و نهتنها نقش اصلاح افراد را بر عهده دارد، بلکه از غرق شدن در منجلاب فساد و تباهی نیز جلوگیری میکنند.
1. معناشناسی واژة انحراف
انحراف، بهمعنای خم شدن، کج شدن، کژ شدن، کج رفتن، اُریب رفتن، از راه برگشتن، میل کردن، کجروی، و کجراهی است (معین، 1388، ذیل واژه انحراف). در جای دیگر، بهمعنای کج شدن، مایل شدن، گمراهی و کسالت بیان شده است (جر، 1387، ذیل واژه). انحراف از نظر اصطلاحی، بهمعنای کج شدن از چیزی، یعنی روی برگرداندن از آن است (ابنمنظور، 1405ق، ذیل واژه). در جایی دیگر، انحراف بهمعنای مایل شدن و کج شدن به یک طرف، از مسیر اصلی منحرف شدن و بهسمت افراط و تفریط رفتن است (ر.ک: طباطبایی، 1358، ج 14). شخصی که در وسط و حقیقت بندگی و عبادت نیست و در گوشة آن قرار گرفته است، منحرف نامیده میشود؛ درواقع کسی است که به یک جانب میل کند (ر.ک: قرشی، 1371).
2ـ انحراف از دیدگاه قرآن
انحراف، در تعدادی از آیات قرآن کریم بهصورت زیر تبیین شده است: «وَ مَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیزاً» (انفال: 16)؛ هر کس که پشت به دشمن کند، مورد خشم خدا قرار میگیرد و جایگاه او جهنم است؛ و جهنم بد جایگاهی است. در این آیه، انحراف از «ح، ر، ف» بهمعنای کج شدن از خط وسط، و میل به حرف است که بهمعنای طرف هر چیزی است. درواقع، کنارهگیری از وسط به اطراف و کنارههاست (طباطبائی، 1358، ج 9، ص 46).
علامه طباطبایی میگوید: این آیه، صنف دیگری از اصناف مردم بیایمان و غیرصالح را برمیشمارد؛ زیرا ایشان کسانی هستند که خدای سبحان را یکطرفی و نه از هر طرف میپرستند؛ به تعبیری، به یک فرض و تقدیر میپرستند؛ اما بر سایر تقادیر نمیپرستند (طباطبایی، 1374، ج 14، ص 494). این بدین معناست که اینان به بیراهه رفته و از مسیر حق منحرف شدهاند.
در این نوشتار به کنترل انحراف، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، پرداخته شده است که به پارهای از آن اشاره میشود.
3. نظارت و کنترل فردی انحراف از منظر قرآن
نظارت و کنترل دورنی و فردی، حالتی روحی و روانی در درون فرد است که وی را بهسوی ارزشها برمیانگیزد و از ناهنجاریها بازمیدارد. خداوند متعال، علاوهبر ارسال وحی و تعلیمات آسمانی، توسط هادیان و راهنمایان معصوم، از راه عقل، وجدان اخلاقی، عواطف و احساسات و غیره، انسانها را به خیر و صلاح و رستگاری راهنمایی کرده و زمینة تزکیه و دوری از گناه را فراهم ساخته است. انبیای الهی و اوصیای آنان از بیرون، و عقل و سایر قوای نهفته در انسان از درون، وی را در جمیع حالات به صلاح و تعالی دعوت میکنند و در این رهگذر، جای هیچ عذر و بهانهای نمانده است.
در این قسمت بهاختصار به شرح حجتهای پنهان و یاوران درونی انسان ـکه از موهبتهای بزرگ الهی و نعمتهای عظیم و بیبدلیل خدای متعال است و در مواقع حساس، هنگام لغزش انسان بهسوی گناه، به کمک و یاری او میآیندـ پرداخته شده است.
3ـ1. نقش آموزههای دینی
یکی از روشهای نظارت و کنترل درونی، که در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی مؤثر است، نقشی است که آموزههای دینی ایفا میکنند؛ چراکه تربیت اخلاقی و اعتقادات مذهبی، روح تازهای در آدمی میدمد و مهمترین وسیله برای جلوگیری از انحراف است و لازمهاش آن است که از کودکی عشق و ایمان به خدا و اسوهها و الگوهای رفتاری مطلوب در انسان ایجاد شود؛ چراکه وقتی فرد به سلاح ایمان مسلح شود، میتواند بسیاری از شرارتها و انحرافها را ریشهکن کند. ازاینرو، از جمله روشهایی که قرآن برای هدایت بهکار گرفته، توجه دادن به کارکردهای دین است که میتواند انسان را از انحراف و کجروی بازدارد؛ که در ذیل به بیان پارهای از آنها پرداخته شده است.
3ـ1ـ1. تقویت باورهای دینی
یکی از کارکردهای دین، تقویت باورهای دینی است. فروپاشی باورها نخستین مرحلة وقوع جرایم و جنایتهاست؛ زیرا باورها بهمثابة نیرو و اهرم کنترلکنندة درونی افراد است؛ ازاینرو، لازم است باورهای دینی، از جمله ایمان به مبدأ هستی و مقصد آن را در خود تقویت کنند تا بهعنوان یک اهرم و نیروی بازدارنده، افراد را هنگام وقوع جرایم کنترل کند. در حقیقت، ایمان به خداوند، باور داشتن به روز قیامت و ایمان به ثواب و عقاب الهی میتواند انسان را در مهار غرایز، اندازهگیری تمایلات و پرهیز از جرایم و گناهان، یاری کند؛ چراکه چنین فردی، بیشتر مراقب اعمال و رفتار خویش است (جوادی آملی، 1381، ص 290). در همین راستا، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید (ق: 16)؛ انسان را خلق کردهایم و از وسواس و اندیشههای نفس او کاملاً آگاهیم، که از رگ گردن او به او نزدیکتریم».
طبق این آیه، وقتی خداوند از خطورات قلبی آدمی و وسوسههای زودگذری که از فکر آنها میگذرد، آگاه است، مسلماً از تمام عقاید و اعمال و گفتار آنها باخبر است و حساب همه را برای روز حساب نگاه میدارد (ر.ک: مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج22). بنابراین، اعتقاد به چنین خداوندی، بهمنزلة یک نیرو و اهرم بازدارنده از گناه و انحراف، مؤثر است.
3ـ1ـ2. عمل به دستورات دینی
از دیگر کارکردهای دین، عمل به دستورات آن است. دستورات دینی در جهت مصالح و مفاسد زندگی انسان وضع شدهاند و بهمثابة کاتالوگ و راهنمای زندگی انسان و نقشة راه زندگی اویند و انجام اعمال واجبی چون نماز، خمس، زکات و...، و ترک محرماتی همچون مشروبات الکلی و خوراکیهای حرام و... میتواند برای اصلاح مادی و معنوی افراد، بسیار مفید و سازنده باشد. علاوهبرآن، عمل به این آموزهها نقش مهمی در کاهش جرم و جنایت و سایر انحرافها دارد. برای مثال، قرآن کریم نماز را ـکه مصداقی از دستورات دینی استـ بهمثابة عامل بازدارنده از گناه برمیشمارد و میفرماید: «...وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر...؛ همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت و منکر بازمیدارد...» (عنکبوت: 45).
این آیه بیان میدارد که نماز مشتمل بر ذکر خداست و این ذکر، ایمان به وحدانیت خدای تعالی و رسالت و جزای روز قیامت را به نمازگزار تلقین میکند و مرتباً به انسان اخطار میدهد که روح خود را از آلودگیها حفظ کند. نماز، روح ایمان، فضایل اخلاقی و انسانی را تقویت میکند؛ فرد را به اخلاق الهی میآراید و اگر فرد مدت کوتاهی بر نمازی با نیت خالصانه مداوت ورزد، ملکة پرهیز از فحشا و منکر در او پیدا میشود؛ بدین ترتیب که آدمی شخصی را موکل بر خود میبیند که دائماً ناظر بر احوال اوست و بهاصطلاح معروف، پلیسی است غیبی که صاحبش را نهتنها از ارتکاب به فحشا و منکراتی که ذوق دینی او را شنیع میسازند، از قبیل نفس، تجاوز به جانها و به مال ایتام، زنا و لواط (که همگی از مصادیق انحرافاند)، بازمیدارد، بلکه حتی از تلقین آنها بر فرد نیز جلوگیری میکند (طباطبایی، 1358، ج 16، ص 198).
3ـ1ـ3. عمل به وظایف اجتماعی دین
یکی دیگر از کارکردهای دین، عمل به وظایف اجتماعی آن است. در دین مقدس اسلام قوانینی وضع شده است که با رعایت آن، زمینههای شکلگیری جرم از بین میرود یا تا حدی کاهش مییابد. اعطای وام قرضالحسنه، خمس، زکات، امربهمعروف و نهیازمنکر و... از جملة این راهکارهایند.
چنانکه اشاره شد، یکی از مهمترین این وظایف، امربهمعروف و نهیازمنکر است. این امر نقش مؤثری در پیشگیری از انحرافها و جرایم و جهت دادن جامعه بهسوی خوبیها و نیکیها دارد و خداوند متعال در این راستا میفرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون (آلعمران: 104)؛ باید از شما مسلمانان برخی خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر و از بدکاری نهی کنند؛ و اینان که بهحقیقت واسطة هدایت خلقاند، فیروزبخت و رستگار خواهند بود». خداوند در این آیه به دعوت به حق و مبارزه با فساد دستور میدهد و میفرماید: «همواره باید در میان مسلمانان امتی باشند که این دو وظیفة بزرگ اجتماعی را انجام دهند؛ چراکه فلاح و رستگاری، تنها از این راه ممکن است» (مکارم شیرازی و دیگران، ج1، 1380، ص 316).
درحقیقت، امربهمعروف و نهیازمنکر، به افراد کجرو و منحرف، تذکرِ درستراهروی میدهد و آنان را به حقیقتی که از آن غفلت دارند، یعنی نفس، آگاهی میدهد؛ چراکه نفس طریق انسان بهسوی خداوند و همان راه هدایت است که اگر براثر غفلت و توجه به امور مادی، کدر شود، فرد ممکن است به هر عمل انحرافی مبتلا گردد. درواقع، نقش امربهمعروف و نهیازمنکر در اینجا، بهعنوان یک تلنگر است که سبب بیداری فرد میشود و توجه او را به نفس معطوف میکند. درنتیجه، فرد راه خود را بهسوی خداوند مییابد و از انحرافها دوری میکند؛ چراکه درواقع طریق انسان بهسوی خداوند، همان نفس است (طباطبایی، 1358، ج 6، ص 245).
3ـ2. عقل
یکی دیگر از روشهای نظارت و کنترل فردی و درونی در پیشگیری از انحراف، عقل است. بشر همواره در پرتو عقل و تفکر، بهسوی کمال پیش میرود؛ چراکه عقل با آگاهی محاسبه میکند و میسنجد که این کار ما را به کجا میکشاند و نسبتبه آیندة ما چه تأثیری خواهد داشت؛ و بهتناسب این آگاهی و محاسبه و سنجش، تصمیم میگیرد و بهدنبال آن اقدامی میکند که نتیجة مطلوبی داشته باشد. درواقع، عقل کارش نشان دادن راه است (مصباح، 1377، ج 1، ص 208).
خداوند ازاینرو انسان را عاقل آفریده است که در مسائل فکری و نظری حق را از باطل، و در مسائل عملی خیر را از شر و نافع را از مضر تشخیص دهد. درحقیقت، عقل نیرویی است که انسان در دینش از آن بهره میگیرد و بهوسیلة آن راه را بهسوی حقایق معارف و اعمال صالح مییابد و پیش میگیرد. با تعقل است که هدایت نصیب انسان میشود و میتواند در پیشگیری از انحرافها نقش مؤثری ایفا کند (طباطبایی، 1358، ج 2، ص 375). ازاینرو، یکی از اهداف و مسئولیتهای پیامبران علیهم السلام، احیا و پرورش عقل و تفکر، و جهلزدایی و تلاش در راه زایل نمودن پردههای تاریک جهل بوده است. بنابراین، مکتب اسلام مکتب زندگی بر اساس عقل و خرد است (اسماعیل یزدی، 1381، ص 139) و در آن، هوسبازی و فعالیتهای نابخردانه، گفتار بدون عمل و شنیدن بدون ترتیب اثر را بهشدت محکوم میکند و این عوامل را از بزرگترین بلاهای جوامع انسانی و سرچشمة انواع بدبختیها و انحرافها میداند (طباطبایی، 1358، ج2، ص 141). بنابراین، در آیة ذیل روی همین مسئله تکیه میکند و میفرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یعْقِلُون (انفال: 22)؛ بدترین جانوران نزد خدا کسانیاند که برای شنیدن و گفتن حرف حق، کر و لالاند و اصلاً تعقل نمیکنند».
خداوند در این آیه، افرادی را که درک و شعور خود را بهکار نمیبرند و در مقام تفکر برنمیآیند، جاهل و نادان میخواند و آنان را خطرناکترین درندگان و تهدیدی برای بشر معرفی میکند؛ زیرا ضرر و زیان آنها برای بشر، بیشتر از هر نوع درندهای است (حسینی همدانی، 1404ق، ج7، ص 281). بنابراین، اگر آدمی عقل خویش را بهکار برد، جلوی بسیاری از انحرافها گرفته میشود؛ چراکه عقل بهعنوان یکی از نیرومندترین قوا، در برابر خواستهها و هواهای نفسانی ایستادگی کرده، آنها را تعدیل، مهار و به راه درست و مسیر سعادت هدایت میکند و از انحراف بازمیدارد؛ ولی متأسفانه گاه تحت این خواستهها قرار میگیرد و عملاً رهبری خود را از دست میدهد؛ در این صورت، نهتنها جرایم و جنایات و فساد اخلاقی سراسر جوامع را فرا میگیرد، بلکه گمراهیهای معنوی و انحرافهای عملی و اعتقادی نیز دامنگیر افراد میشود و جوامع انسانی را در معرض سقوط و هلاکت قرار میدهد (اسماعیل یزدی، 1381، ص 151). بنابراین بسیاری از انحرافها نشانة پیروی از جهل و توجه نکردن به ندای عقل است؛ چراکه توجه نکردن به این نعمت الهی، سبب تفکر در عواقب کار و درنتیجه جلوگیری از سقوط در درة هولناک فساد و تباهی است.
3ـ3. وجدان اخلاقی
از دیگر روشهای کنترل فردی و درونی، که در پیشگیری از انحرافها مؤثر است، وجدان اخلاقی است. وجدان اخلاقی بهعنوان یک نیروی فطری در پرورش ایمان و اخلاق، به کمک انسان میشتابد و درواقع نیروی دراکهای در باطن انسان است که او را از بدیها و خوبیها آگاه میسازد (اسماعیل یزدی، 1381، ص 165). این فرایند، بهعنوان یکی از نیرومندترین عوامل کنترل، قادر است غرایز و تمایلات نفسانی را تعدیل، و رفتار شخص را کنترل و تنظیم کند. درواقع، این پدیده مرکز هدایت درونی، مأمور مخفی و پلیس پنهان درون است که همواره دربارة رفتارهای نامطلوب به وی اخطار میدهد و او را سرزنش میکند (ابهری، 1373، ص 245) و بهشکلی است که حتی در خلوت، فرد را از کجروی و انحراف بازمیدارد. البته آدمی ممکن است براثر عوامل گوناگونی حریم قانون را بشکند و به جرم و گناه آلوده شود؛ اما همینکه جرم پایان پذیرفت، آن وقت است که وجدان، او را به محاکمه میکشاند و آتش سوزانی در دورن وی ایجاد میکند؛ روحش را میآزارد؛ او را به باد ملامت میگیرد و راحتی و آرامش را از او سلب میکند. در این هنگام، پشیمانی سراسر وجود فرد را فرامیگیرد و از گناه کرده پشیمان میشود و درصدد جبران برمیآید. این وجدان اخلاقی، همان چیزی است که خداوند در قرآن با نام نفس لوامه معرفی میکند و به آن قسم میخورد (اسماعیل یزدی، 1381، ص 165)؛ آنجا که میفرماید: «وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة (قیامت: 2)؛ قسم به نفس ملامتگر».
3ـ4. عواطف و احساسات
از دیگر عوامل کنترل فردی و درونی، که سبب پیشگیری از انحرافات اجتماعی میگردد، عواطف و احساسات است. عواطف و احساسات بهعنوان یکی از استعدادهای فطری بشر، از سرمایههای مهمی است که در تربیت و کسب فضایل، همچنین دور نگه داشتن آدمی از خطا و انحراف، نقشی اساسی برعهده دارد. یک جامعة سالم و پرنشاط، جامعهای است که در آن، عقل، ایمان، عاطفه و وجدان، همراه و هماهنگ، هرکدام در جای خود در خدمت اهداف انسانی ـکه همان تکامل استـ قرار گیرند. در جامعهای که مثلاً تنها عقل حاکم باشد و از خشم و مهر، قهر و محبت اثری نباشد، محیط زندگی سرد و خشک و بیروح است؛ یا مثلاً در جایی که تنها غرایز حیوانی حاکم باشد، روزبهروز از لطافت روحی فرد کاسته شده، بر خشونت وی افزوده میشود و چهبسا انسان در ورطة حیوانیت و سَبُعیت سقوط کند، که نمونة بارز آن در کشورهای غربی قابل رؤیت است. در این کشورها، فقر عاطفی یا عاطفة بدون ایمان، سبب افزایش خشونت، قساوت، گسترش جرم و جنایت، شرارتها، اضطرابها و برخی بیماریهای عصبی و روانی گشته است (سادات، 1377، ص 117)؛ و شاید بتوان سرّ پارهای از معضلات جامعة امروزی را در این امر جست.
یکی از مصادیق مهر و عواطف، در روش تبلیغ است که سرسختان منحرف، تبدیل به دوستان گرم و صمیمی میشوند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج20، ص 281). نخستین دستور قرآن کریم برای نفوذ در دل مردم گمراه و آلوده، و پیشگیری از انحراف بیشتر آنان، برخورد ملایم همراه با مهر و عطوفت انسانی است (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج13، ص 212)؛ زیرا چنین برخوردی، نفس سرکش را خاضع، و دل عصیانگر را نرم میکند: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکَّرُ أَوْ یخْشى (طه: 44)؛ و با او بهآرامی سخن بگویید که متذکر شود یا از خدا بترسد».
افراد منحرف، بهعلت تقلیل لطافت روح، در برابر هر بدی انتظار مقابلهبهمثل دارند؛ ولی برخی از این افراد با دیدن مهر و عواطف انسانی از طرف مقابل، طوفانی در وجودشان برپا میشود؛ وجدانشان تحت فشار شدید قرار میگیرد و بیدار میگردد؛ انقلابی در درون جانشان صورت میگیرد، شرمنده میشوند و دست از اعمال زشتشان میکشند. بدیهی است که این یک قانون قالبی است، نه دائمی؛ زیرا همیشه اقلیتی هستند که از این روش سوءاستفاده میکنند و تا زیر ضربههای خردکنندة شلاق مجازات قرار نگیرند، دست از اعمال زشت و منحرفانة خویش برنمیدارند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج20، ص 282). طبق این آیه، اگر میان قوای گوناگون انسان، عواطف، عقل و ایمان، هماهنگی کامل برقرار باشد، در سرنوشت آدمی بهسوی خیر و صلاح و دوری از انحراف، نقش تعیینکنندهای را ایفا میکنند (ر.ک: جوادی آملی، 1372).
از دیگر روشهای پیشگیری از انحرافهای اجتماعی، نظارت و کنترل اجتماعی است، که در ذیل به بیان آن پرداخته میشود.
4ـ نظارت و کنترل اجتماعی انحراف از منظر قرآن
علاوهبر کنترل درونی، که از ناحیة خود فرد اعمال میشود، شرایط، نظارت و کنترل اجتماعی نیز باید هماهنگ و همگام با ارزشهای مطلوب اسلام باشند تا نقش نظارت بیرونیِ کنترل اجتماعی را بهخوبی بهعهده گیرند. کنترل اجتماعی، به مجموعة شیوهها، تدابیر و وسایلی اطلاق میشود که یک جامعه یا یک گروه در راه تحقق اهداف خود و هدایت افرادش به رعایت آداب، شعائر، مناسک و هنجارهای پذیرفتهشده، بهکار میگیرد. بر طبق معنای عام، «کنترل اجتماعی» به مکانیسمهایی اطلاق میشود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری بهکار میبرد (ساروخانی، 1367، ص 698). بهعبارتدیگر، کنترل اجتماعی، به مجموعة عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه برای حفظ معیارهای خود بهکار میبرد، و مجموعة موانعی که بهقصد جلوگیری افراد از کجروی اجتماعی در راه آنان قرار میدهد، گفته میشود (ابهری، 1373، ص 201).
در پیشگیری از انحرافها، از راههای مختلفی میتوان نظارت بیرونی را اعمال کرد. مجموعة شیوههای کنترل اجتماعی و بیرونی، بدین شرح است:
4ـ1. نقش تعلیم و تربیت در پیشگیری از انحراف
یکی از روشهای نظارت بیرونی و کنترل اجتماعی، که در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی مؤثر است، تعلیم و تربیت صحیح است. یکی از اصلیترین عوامل رشد و تعالی و سعادت فرد و جامعه، عامل تربیت است که نادیده گرفتن آن بهمعنای انکار واقعیت بهحساب خواهد آمد. ازاینرو، برنامة انبیاء علیهم السلام نیز همین است که از راه تربیت صحیح، مردم را تحت مراقبتهای عملی و معنوی قرار دهند و آنها را به راه سعادت و کمال انسانی رهبری کنند تا استعدادها و فضایل درونی افراد را از قوه به فعل درآورند. تعلیم و تربیت، نقش عمدهای در بهفعلیت رساندن استعدادها و قوا دارد. با تعلیم و تربیت مناسب میتوان فرد را در مقابل هر نوع کجروی و آسیبی واکسینه کرد و جلوی بروز هر انحرافی را گرفت. گرچه بشر قسمت مهمی از فعالیتهای گوناگون قوایش بر اساس هدایت تکوینی استوار است و به آموزگار و راهنما نیاز ندارد، ولی بخش عظیمی از آن را باید از راه تشریع و تعلیم و تربیت کسب کند. ازهمینرو، انسان برخلاف دیگر جانداران میتواند پیشرفت کند و مراحل کمال خود را بگذراند، یا در مسیر انحراف و سقوط قرار گیرد و عقبگرد کند، و بندهای شاکر یا سرکشی کافر باشد. رها کردن نیروها و استعدادهای درونی و معطل گذاشتن آنها و عدم تلاش و کوشش در راه بارور کردن آنها، بهمنزلة خاموش کردن چراغ سعات و حرکت در جهت سقوط در ورطة رذایل اخلاقی است؛ و نیز بسیاری از انحرافها و گرایشهای باطل و مبتلا شدن به انواع هلاکتها و آلودگیها، درواقع از نبود تربیت درست انسان سرچشمه میگیرد. ازاینرو، پیش از آنکه دشمنان و گمراهان و بدخواهان، فرزندان ما را با بدآموزی و برنامههای سوء خود گمراه کنند، باید از همان زمان اقدام کرد و در تربیت آنها کوشا بود (اسماعیل یزدی، 1381، ص 57). در آیهای قرآن کریم، هدف از تعلیم و تربیت، رهایی از گمراهی معرفی شده است: «...کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ... (ابراهیم: 1)؛ قرآن کتابی است که ما بهسوی تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا، از ظلمات جهل و کفر به نور رسانی...».
در این آیه، درحقیقت تمام هدفهای تربیتی و انسانی، در یک جمله جمع است: «بیرون ساختن از ظلمتها به نور»: از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاکی و تقوا، و از ظلمت پراکندگی و تفرقه ـکه مصداقی از انحراف استـ به نور وحدت (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج2، ص 493). درحقیقت، تعلیم و تربیت، با رساندن انسان به آگاهی و رشد عقلی و بهفعلیت رساندن استعدادها و قوای آدمی، و درنتیجه ایجاد وحدت و هماهنگی میان آنها، انسان را به هدف مطلوبش میرساند. درواقع تعلیم و تربیت، سبب نورانی شدن نفس میگردد و با نورانیت آن، همة ادراکات و افعال انسان نورانی میشود. وقتی نفس، آگاه و به مصالح و مفاسد آشنا شود و پرورش الهی پیدا کند، تمام دستگاهها و اعضای بدن در جهتی مثبت و هماهنگ و در مسیر مطلوب و شایسته بهکار میافتند و فطرت پاک الهی در انسان متجلی میشود و از انحراف بازمیایستند (امین زاده، 1376، ص 34).
بنابراین، اگر انسان پیش از آنکه فساد و آلودگی و تباهی دامنگیر او شود، به تربیتی صحیح و متعالی برسد، خویشتن را از غوطهور شدن در گرداب جهل و فساد و گمراهی و انحرافها بازمیدارد و به دریای نور، ایمان و پاکی هدایت و رهنمون میشود.
در ادامه، به پارهای از روشهای تعلیم و تربیت، که در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی مؤثرند، اشاره شده است:
4ـ1ـ1. روش عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران
یکی از روشهای تعلیم و تربیت در قرآن کریم، که در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی مؤثر است، روش عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران معرفی شده است که با نظر به دگرگونیهای زندگی، حوادث و تحولات تاریخی، احوال امتها، حیات و مرگ تمدنها، سرنوشت و فرجام قدرتمندان و بیدادگران و همانند اینان شکل میگیرد. سرگذشت پیشینیان و تفکر در امور آنان، نقش بسزایی در تذکر انسان و بیداری وی از خواب غفلت ایفا میکند. داستان زندگی دیگران، بیدارکنندة وجدان و عواطف و تقویتکنندة تمایلات عالی انسان است؛ خیالات را کنترل و جان و روان را شدیداً تحتتأثیر خود قرار میدهد؛ بهگونهای که انسان خود را جزئی از آن میبیند. خداوند در قرآن کریم داستانهای گذشتگان را به زیباترین شکل با طرح مهمترین مسائلی که با آن مواجه بودهاند، همراه با نتیجهگیری از کار آنان و هشدار و پند و اندرز ارائه میکند (دلشاد تهرانی، 1382، ص 286) و میفرماید: «...فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار... (حشر: 2)؛ ای هشیاران عالم! از این حادثه پند و عبرت گیرید».
بنابراین، روش عبرت، راهی دقیق و مطلوب برای رساندن انسان به مقصد تربیت صحیح است. انسان باید بیاموزد، تا بتواند عبرت بگیرد. عبرت باعث رشد آدمی میشود و وی را بهسلامت از دار دنیا به آخرت میرساند. هرچه روحیة عبرتگیری در انسانها بیشتر شود، خودنگهداری انسان افزایش مییابد در نتیجه اشتباه و خطا و انحرافش کاهش مییابد (دلشاد تهرانی، 1382، ص 348). خداوند راههای فراوانی در قرآن کریم برای کسب عبرت قرار داده است؛ از جمله زندگی گذشتگان، تا بشر با تفکر دربارة آنها، از غوطهور شدن در گناه و اشتباه نجات یابد. بنابراین، انسان مختار با بهرهگیری از گذشتگان میتواند مسیر صحیح را برگزیند و از افتادن در ورطة هلاکت رهایی یابد.
در جامعة کنونی نیز مصادیق عینی برای عبرت گرفتن وجود دارد، که با دقت و توجه به آنها، میتوان از افتادن در دامهایی نظیر آن خودداری کرد. سرنوشت و حال مجرمان، خانوادههایشان، آینده و زندگیشان، از آن جملهاند؛ اینکه آنان با مبتلا شدن به جرایم مختلف و افتادن در ورطة خلاف و گناه، به چه بلاهای جبرانناپذیری گرفتار شدهاند؛ بیاعتمادی در خانواده، جامعه و یأس و ناامیدی، از کوچکترین آسیبهایی است که متوجه این افراد است.
4ـ1ـ2. نقش تشویق در جلوگیری از انحراف
روش تشویق، راهی مناسب در برانگیختن انسان بهسوی خیر و صلاح و بازداشتن آدمی از شر و فساد است؛ و چنانچه این روش بهدرستی و بر اساس آداب آن بهکار گرفته شود، نقشی مؤثر در جلوگیری از انحراف و سازندگی شخصیت انسان دارد.
خداوند متعال نیز برای سیر دادن آدمیان بهسوی کمال شایسته و دوری از انحراف، به صورتهای مختلف بندگانش را تشویق میکند و تنبه میدهد؛ مثلاً میان «نیکان و بدان» و «شایستگان و ناشایستگان» فرق میگذارد و با هر یک بهتناسب مرتبة وجودیاش رفتار میکند؛ به نیکواران وعدة پاداش نیک، و به بدکاران وعدة کیفر میدهد تا نیکان و شایستگان در نیکیها و کمالات خود استوار شوند و بهسوی کمالات و شایستگیهای بالاتر روند، و بدان و ناشایستگان از بدیها جدا و از ناشایستگیها دور شوند (ر.ک: دلشاد تهرانی، 1382).
هیچ چیز مانند تشویق صحیح و بجا، انسانها را به تلاش و درستکاری برنمیانگیزد و از شر و فساد، و خطا و انحراف بازنمیدارد. هر انسانی بنا به فطرتش، که عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص است، تمایل به کاملتر شدن دارد. تشویق و قدردانی، میل به این کمال را بیشتر در انسان برمیانگیزد و او را به انجام عمل نیک ترغیب میکند (ر.ک: دلشادتهرانی، 1382). خدای سبحان چنان بر تشویق و تقدیر تأکید دارد که در آیة گرفتن زکات میفرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم؛ از اموال آنان صدقهای بگیر تا بهوسیلة آن پاک و پاکیزهشان سازی؛ و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است؛ و خدا شنوای داناست» (توبه: 103).
در تفسیر این آیه، خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید: ای پیامبر! از اموال مردم صدقه بگیر تا آنها را بهوسیلة این انفاق، از چرکینی بخل و امساک نفس و پستی طبع و قساوت دل، طاهر گردانی و به گرفتن این اموال از آنها، نفوس آنان را برای حب خیر، نموّ دهی و در زمین دلهایشان درخت عطوفت نسبتبه مستمندان و عنایت به ناتوانان و محتاجان بکاری؛ و بدینوسیله آنها را مُزکّی گردانی؛ که نفوس نمو کنند و به درجات اعلی نائل شوند. با این عمل، بندگان از رذایل اخلاقی دور میشوند؛ تخم سخاوت و نوعدوستی در دل آنها کاشته میشود و مفاسد و آلودگیهایی که در جامعه بهسبب فقر و محرومیتِ گروهی از جامعه بهوجود میآید، با انجام این فریضة الهی برچیده میگردد (خسروانی، 1390، ج4، ص 125).
در ادامه، خداوند متعال سفارش میکند که چون مردم زکات مالشان را میپردازند، برایشان دعا شود و به ایشان درود فرستاده شود. مردم با پرداخت زکات، وظیفة واجب خود را انجام میدهند. درواقع، بر اساس آین آیه، حتی در برابر انجام دادن وظایف واجب نیز باید از مردم تشکر و قدردانی کرد و بهویژه از طریق معنوی و روانی آنان را تشویق نمود (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 8، ص 118) تا زمینه برای انجام اعمال نیک و دوری از انحراف فراهم گردد.
بنابراین، تشویق، چنانچه بجا و با رعایت شرایط آن صورت گیرد، حس رقابت را تحریک میکند و قوای خفته را بیدار، سستی و یأس را مرتفع، و انگیزه و علاقه به کار و تلاش را تقویت مینماید.
4ـ1ـ3. نقش تنبیه در جلوگیری از انحراف
یکی دیگر از روشهای تعلیم و تربیت که در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی مؤثر است، تنبیه سازنده است. تنبیه درست و طبق آداب، روشی است مناسب برای بیدار کردن و هشیار ساختن و ادب کردن آدمی و جدا نمودن او از بدی و کجی. این روش، یکی از کارآمدترین روشها برای نجات انسانها از افتادن در وادی هلاکت، و مایة حیاتبخشی و تنظیم روابط و رفتارهای افراد جامعه با یکدیگر است؛ چنانکه خداوند متعال فرموده است: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون (بقره: 179)؛ قصاص، برای حفظ حیات شماست؛ ای خردمندان! تا از قتل یکدیگر بپرهیزید».
طبق این آیه، قصاص بهعنوان یک تنبیه، ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر این حکم وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت میکردند، به انواع جرایم، قتل و جنایات ـکه همگی از مصادیق انحرافاندـ مبتلا میشدند و جان مردم بیگناه را بهخطر میانداختند (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 1، ص 606)؛ ولی قصاص بهعنوان یک اهرم و نیروی بازدارنده، روش تنبیهی برای پیشگیری از این انحرافهاست.
نکتة قابل توجه اینجاست که وقتی صحبت از تنبیه میشود، غالباً به موضوعات تنبیهات بدنی میاندیشند؛ ولی راههای مؤثر دیگری برای تنبیه وجود دارد که بیشترین بازدهی تربیتی و کمترین اثرات منفی را دارد. بنابراین، تنبیه و مجازات درست و طبق ضوابط، تأثیر بسزایی در اصلاح فرد و جامعه، و همینطور در پیشگیری از خطاهای بزرگ و فسادهای جبرانناپذیر دارد.
4ـ2. برقراری و اجرای عدالت اجتماعی در پیشگیری از انحراف
یکی از راههای نظارت و کنترل اجتماعی، برقراری عدالت اجتماعی است که در قرآن نیز بدان تصریح شده است. عدالت اجتماعی، از جمله مهمترین و حساسترین و فراگیرترین مصادیق و جلوههای قانون عام عدل و داد اسلامی است. این واژه در عرف عام، بهمعنای رعایت حقوق دیگران است؛ ولی گاهی توسعهای در مفهوم آن داده میشود و بهمعنای «هر چیزی را به جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن» بهکار میرود (مصباح، 1385، ص 162).
عدالت مفهوم وسیعی دارد؛ زیرا حقیقت عدالت، بهکار بردن هر چیزی در جای مناسب خود و به جای خود نهادن است (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج4، ص 302). عدالت اجتماعی، اصطلاحی است که به تحقق عدالت در اجتماع مربوط میشود؛ بدین ترتیب که در اجتماع، هر چیزی در جای خود قرار گیرد و مقامها، موقعیتها و... بهگونهای صحیح توزیع شود. درنهایت، عدالت اجتماعی یعنی استقرار عدل در جامعه؛ از بین رفتن هرگونه تبعیض؛ و اعطای حقوق و مطالبات منطقی هر شخص بهتناسب صلاحیت، شایستگی و نیازمندیهای واقعی، فطری و اجتماعی افراد (اسماعیلپرور، 1382، ص 97).
ارزش و بزرگی عدالت در سطح اجتماعی از منظر قرآن، بهحدی است که بهصورت اصلی بنیادین و بدلناپذیر مطرح میشود و خداوند بهطور قاطع به آن فرمان میدهد و آن را واجب میکند. علاوهبرآن، کمتر مسئلهای است که در اسلام بهاندازة عدل و عدالت و میانهروی از اهمیت برخوردار باشد؛ چراکه پایة نظام اجتماع و صلاح فرد، بر آن استوار است و در هیچ موردی، افراط و تفریط را تجویز نکرده، که ستم و تجاوز از حد است (حسینی همدانی، 1404ق، ج9، ص 527). بنابراین، خداوند متعال عدالت اجتماعی را بهعنوان یک اصل ضروری و خدشهناپذیر مطرح میکند و میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ ینْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی یعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون (نحل: 90)؛ همانا خدا خلق را به عدل و احسان، و بذل و عطای خویشاوندان امر میکند؛ و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی مینماید؛ و به شما از روی مهربانی پند میدهد که موعظة خدا را بپذیرید».
ظاهر سیاق آیه نشان میدهد که منظور از عدالت، عدالت اجتماعی است؛ به این معنا که با هر یک از افراد اجتماع بهگونهای که مستحق آن است، رفتار شود و در جایی قرار داده شود که سزاوار آن است. این یک ویژگی اجتماعی است که شامل تمام مکلفین میشود و خدای سبحان همة افراد جامعه را به برپایی عدالت فرمان میدهد؛ و لازمة چنین امری آن است که به تمام افراد تعلق گرفته باشد. بنابراین، هم جامعه مأمور به اجرای این حکم است و هم حکومت عهدهدار ادارة آن (طباطبایی، 1358، ج12، ص 332)؛ چراکه عدالت موجب استواری مردم، پاکی از ستمها و گناهان، و مایة سرافرازی اسلام است. درحقیقت، ریشة اصلی خوشبختی انسان یا یک جامعة انسانیِ بدون انحراف، در اجرای عدالت اجتماعی است؛ چراکه عدالت اجتماعی، در اعمال، اخلاق و حتی در افکار و عقاید مردم تأثیر دارد. اگر حقوق مردم محفوظ بوده، جامعه عادل و متعادل باشد و تبعیض، محرومیت و مبغوضیت در مردم نباشد، عقاید و اخلاقِ پاک، صفای قلب و اعمال خوب بیشتر میشود. درنتیجه زمینه برای معاصی و انحراف رذیله و شیوع عقاید ناپاک کمتر میگردد و بدین ترتیب، اجرای عدالت اجتماعی از انحرافها جلوگیری میکند (مطهری، 1387، ص 78). با اجرای عدالت اجتماعی است که وحدت میان مردم برقرار میگردد و از این طریق جلوی خیلی از انحرافها گرفته میشود؛ چراکه اگر بین افراد تبعیض و ناهمواری وجود نداشته باشد، دلها به هم نزدیک میشود و در این صورت است که برخی افراد قربانی حسدها، کینههای ناشی از تبعیض و عدم اجرای عدالت نمیشوند.
4ـ3. ابعاد عدالت اجتماعی
قرآن کریم، نظر به بزرگی و کارکرد عدالت در جامعه و جلوگیری از انحراف، آن را در زمینههای مختلف، اعم از اقتصادی، سیاسی، قضایی و... تعمیم داده است. لزوم رعایت عدالت، حتی در شهود و تعداد زوجات، عدالت در رفتار، عدالت بههنگام داوری، و عدالت در تمام مراحل زندگی، بیانگر اهمیت آن است. تحقق عدالت اجتماعی، بهدلیل شرایط متنوع و پیچیدة انسانی، ابعاد گوناگونی دارد. در یک نظام عادلانة اجتماعی نیز مناسبات اقتصادی و شیوههای توزیع منابع و امکانات عمومی بر پایة عدل، و روابط سیاسی و توزیع قدرت و تعیین مناصب، عادلانه سامان مییابد. در این نظام، قدرتمندان جرئت تجاوز به حقوق محرومان و مستضعفان را ندارند و افراد ضعیف و ناتوان نیز از کسب حقوق خود و بهرهمند شدن از حمایتهای دستگاه قضایی ناامید نمیشوند. در این نظام، حق برای همگان شناخته شده و در عمل مورد احترام است؛ و ظلم، تبعیض و بیعدالتی در هر شکل و گسترهای، منفور و متروک است. احکام و حدود الهی برای همگان یکسان اجرا میشود و زمینههای رشد و تکامل برای تمام مردم بهشکل مساوی فراهم میگردد. در نظام عادلانه، امتیازات ویژه، پاداشهای اختصاصی، رانتخواری، زدوبندهای سیاسی و اقتصادی، ثروتهای بادآورده و درآمدهای کلان یکشبه، معنا ندارد (پرور، 1382، ص 102).
بنابراین در جامعهای که عدالت برقرار است، تبعیض و بیعدالتی برچیده میشود و درنتیجه زمینههای انحراف و فساد نیز از بین میروند. در این مجال، به بیان مختصری در زمینة پارهای از ابعاد عدالت اجتماعی در اسلام پرداخته شده است. باشد که از این رهگذر، معنا و مفهوم عدالت در ابعاد مختلف آن، بهخوبی تبیین گردد.
4ـ3ـ1. عدالت قضایی
از دیگر ابعاد عدالت اجتماعی، که در پیشگیری از انحرافها نقش مؤثری دارد، عدالت قضایی است. عدالت قضایی پیش از هر چیزی، یک پیام قرآنی است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و..َ إِذا حَکَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ... (نساء: 58)؛ و چون حاکم در بین مردم شوید، به عدالت داوری کنید».
این آیه به دستور مهمی اشاره کرده و آن، مسئلة عدالت قضایی است. درواقع، خداوند متعال فرمان داده است که وقتی میان مردم قضاوت میکنید، از روی عدالت حکم کنید. این یک قانون کلی و عمومی است و هر نوع داوری، چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک را شامل میشود و زیربنای یک جامعة انسانی است؛ و هیچ جامعهای، خواه مادی یا الهی، بدون اجرای این اصل سامان نمییابد؛ چراکه در اجتماعات، همیشه برخوردها، تضادها و اصطکاک منافع وجود دارد که باید با قضاوت عادلانه حلوفصل شوند تا هرگونه تبعیض و امتیاز نابجا و ظلم و ستم، از جامعه برچیده شود. درواقع، کلید خوشبختی افراد و جامعه، بر سر کار بودن افراد لایق و رفتار عادلانه است (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج3، ص 430). در این صورت است که عدالت قضایی ثمرات خوبی را در جامعه، همچون اصلاح نهادها و ایجاد امنیت در ابعاد گوناگون، برجای مینهد (جاویدی، 1385، ص 662).
رفع فساد از جامعه و پیشگیری از انحرافها و ایجاد امنیت توسط دستگاه قضایی، از طریق اِعمال قوانین بر منحرفین صورت میگیرد. این مسئله بهقدری مهم است که قرآن کریم نیز بدان تصریح میکند و میفرماید: «إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ... (مائده: 33)؛ سزای کسانی که با (دوستداران) خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند...».
شدت عمل فوقالعادهای که اسلام در مورد محاربان بهخرج داده است، برای حفظ خونهای بیگناهان و جلوگیری از انحرافهایی از قبیل حملات و تجاوزهای افراد قلدر و زورمند و جانی و چاقوکش و آدمکش به جان، مال و نوامیس مردم بیگناه است. این شدت عمل قوی، برای پیشگیری از غوطهور شدن در منجلاب فساد و انحرافهایی بیشتر، صورت میگیرد؛ و درواقع، در این صورت است که عدالت قضایی اجرا میشود و هر ذیحقی به حق خویش میرسد (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج 4، ص 361).
4ـ3ـ2. عدالت اقتصادی
از دیگر ابعاد عدالت اجتماعی، که نقش مؤثری در پیشگیری از انحرافها دارد، عدالت اقتصادی است. برای تحقق عدالت و جلوگیری از انحراف در حوزة اقتصاد، باید شرایطی پدید آید که حقوق مادی افراد جامعه بهنحو مناسب و منطقی در اختیارشان قرار گیرد و زمینههای کار و تولید و تأمین نیازمندیهای اولیه، برای همگان فراهم باشد (پرور، 1382، ص 115). این مسئله بهقدری مهم است که قرآن کریم به آن تصریح میکند و میفرماید: «...لا یکُونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ (حشر: 7)؛. ..غنایم، دستبهدست میان توانگران شما نگردد».
این آیه، یک اصل اساسی را در اقتصاد اسلامی بازگو میکند و آن اینکه جهتگیری اقتصادی اسلامی چنین است که در عین احترام به «مالکیت خصوصی»، برنامه را طوری تنظیم کرده است که اموال و ثروتها، متمرکز در دست گروهی محدود نشود که پیوسته در میان آنها دستبهدست بگردد. البته این به آن معنا نیست که قوانینی را وضع کنند و ثروتها را از گروهی بگیرند و به گروه دیگری بدهد؛ بلکه منظور این است که اگر مقررات اسلامی در زمینة تحصیل ثروت، همچنین اخذ مالیاتهایی همچون خمس، زکات، خراج و...، و احکام بیتالمال و انفال درست پیاده شوند، خودبهخود چنین نتیجه خواهد داد که در عین احترام به تلاشهای فردی، مصالح جمع تأمین خواهد شد و از دوقطبی شدن جامعه (اقلیتی ثروتمند و اکثریتی فقیر) جلوگیری میشود (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج23، ص 507)؛ چراکه برای مثال، پرداخت زکات، فرد پرداختکننده را از رذایل اخلاقی، دنیادوستی، بخل و امساک پاک میکند و نهال نوعدوستی و سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش میدهد. از این گذشته، مفاسد و آلودگیهایی که در جامعه بهسبب فقر و فاصلة طبقاتی بهوجود میآید، با انجام چنین فریضهای برچیده میشود و صحنة اجتماع از این آلودگیها پاک میگردد و از این طریق، توزیع درآمدها بهنحو صحیحی شکل میگیرد (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج8، ص 118).
بنابراین، اگر جهتگیری سیاستها، برنامهها و عملکردهای کلان اقتصادی در راستای حمایت از محرومان باشد و اختلاف درآمد و شکاف طبقاتی کاهش یابد و تعدیل ثروت صورت گیرد، جامعه نهتنها به عدالت اقتصادی نزدیکتر میگردد، بلکه جلوی انحرافها نیز تا حدودی گرفته میشود؛ چراکه فقر منشأ بسیاری از بدبختیها، جرمها و تبهکاریهای بشر است که باید با عدالت اقتصادی ریشهکن شوند (پرور، 1382، ص 240).
4ـ3ـ3. عدالت فرهنگی
از دیگر ابعاد اجتماعی در پیشگیری از انحرافها، عدالت فرهنگی است. تحقق عدالت در حوزة فرهنگ، از ظرافت و حساسیت بیشتری برخوردار است. عدالت فرهنگی بهمعنای توجه به نیازهای علمی، آموزشی، پژوهشی، هنری و اطلاعاتی طبقهها و نواحی گوناگون جامعه، و توزیع صحیح و منطقی توانمندیهای موجود بهتناسب این نیازهاست. بر این اساس، کمبود سازمانها، امکانات و فعالیتهای فرهنگی در یک منطقه نسبتبه دیگر مناطق کشور، ناهمگونی برنامههای آموزشی و فرهنگی برای اقشار مختلف و وابستگی فرهنگی، نمونههایی از بیعدالتی فرهنگی محسوب میشوند و گسترش جهل و خرافه نیز مصداق روشن ظلم فرهنگی است. نکتة مهم دیگری که در چهارچوب عدالت فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد، رعایت شأن و مقام والای تکتک انسانهاست؛ زیرا از نظر اسلام، احترام و تکریم انسان، بهعنوان برترین مخلوق الهی، ضروری است؛ پس مسئولان جامعه بههیچوجه حق ندارند رفتارهای تحقیرآمیز از خود نشان دهند و در فکر فریب مردم باشند (پرور، 1382، ص 128) و به دیگران هم نباید اجازة استخفاف و فریب عقول مردم را بدهند. در همین راستا، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین (زخرف: 54)؛ و به این تبلیغات دروغ و باطل، قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند؛ که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند».
نکتة مهمی که از این آیه برداشت میشود، این است که اصولاً راه و رسم همة حکومتهای جبار و فاسد این است که برای ادامة خودکامگی باید مردم را در سطح پایینی از فکر و اندیشه نگه دارند و با انواع وسایل، آنها را تحمیق کنند و در یک حال بیخبری از واقعیتها فروبرند و ارزشهای دروغین را جانشین ارزشهای راستین کنند؛ چراکه بیدار شدن ملتها و آگاهی و رشد فکری آنها، بزرگترین دشمن حکومتهای خودکامه است. این شیوة فرعونی، یعنی استخفاف عقول، با شدت هرچه تمامتر در عصر و زمان ما بر همة جوامع فاسد حاکم است. اگر فرعون برای نیل به این هدف، وسایل محدودی در اختیار داشت، طاغوتیان امروز با استفاده از وسایل ارتباط جمعی همچون مطبوعات، فرستندههای رادیو تلویزیونی و انواع فیلمها و حتی ورزش در شکل انحرافی و ابداع انواع مدهای مسخره، به استخفاف عقول ملتها و دزدیدن فرهنگ آنها میپردازند تا افراد جامعه در بیخبری کامل فرو روند و از آنها اطاعت کنند؛ و نتیجه چنین اطاعتی، فراهم کردن اسباب گمراهی بهدست خویشتن است. به همین دلیل، دانشمندان و متعهدان دینی که خط فکری و مکتبی انبیا علیهم السلام را تداوم میبخشند، وظیفة سنگینی در مبارزه با برنامة استخفاف عقول ـکه نوعی فریب مردم و گرفتن فرهنگ آنان استـ بر عهده دارند و از مهمترین وظایف آنهاست (مکارم شیرازی و دیگران، 1380، ج21، ص 88).
بنابراین، مسئولین وظیفه دارند با ایجاد سازمانها و ارائة امکانات و فعالیتهای فرهنگی و نیز توجه به نیازهای علمی، آموزشی و پژوهشی مناسب و توزیع صحیح و منطقی این امکانات در مناطق مختلف کشور، از ناهمگونیهای برنامههای آموزشی و فرهنگی و نیز ترویج علوم و فنونی که هیچ فایدهای جز سرگرمی یا رواج فرهنگ بیگانه و استخاف عقول و فریب مردم ندارد، جلوگیری کنند؛ چون مضرات فرهنگی، متوجه مردم و جامعه است و بهمرور زمان باعث بروز انحرافها در جامعه میگردد و به اهداف و آرمانهای والای انسانی ضرر وارد میکنند؛ چراکه نابودی فرهنگ در جامعه، موجب نابودی و انحطاط جامعه است.
4ـ3ـ4. عدالت سیاسی
عدالت سیاسی، یکی از مهمترین ابعاد عدالت اجتماعی است؛ زیرا تحقق عدالت در حوزة سیاست، زمینهساز حاکمیت عدل و داد و جلوگیری از انحراف در دیگر ابعاد نظام اجتماعی و جامعه خواهد شد. برای ایجاد عدالت سیاسی در یک نظام اجتماعی، گامهای متفاوتی وجود دارد که مهمترین آنها با توجه به دیدگاه اسلام، قرآن و بیانات ائمة اطهار علیهم السلام موارد ذیل است:
1. اصلاح نظام مدیریتی؛
2. تنظیم طرحها و برنامههای کشور بر اساس راهبرد بنیادین عدالت خواهی.
در این مجال به توضیح مختصری دربارة این دو گام مهم پرداخته شده است:
نخستین گام در راه ایجاد عدالت سیاسی در جامعه، اصلاح نظام مدیریتی و گماردن انسانهای شایسته در مناصب کلیدی است؛ یعنی همان اصل شایستهسالاری. شایستهسالاری در انتصاب افراد به منصبهای مهم اجتماعی و سیاسی، از ملاکهای عدالتخواهی و دادگری است. در رهنمودهای اخلاقی اسلام نیز به مسئولان امور اجتماعی سفارش شده است که اگر فردی را از خود شایستهتر دیدند، در صورت امکان، منصب خود را به او واگذار کنند. شایستهسالاری شاخصی است که برای ارزیابی میزان تحقق عدالت در حوزة سیاست و نظام مدیریتی جامعه بهکار میرود. بر این اساس، هرچه ضوابط احراز مسئولیتهای اجتماعی و شیوههای گزینش افراد برای مناصب کلیدی بهینهتر شود، اجرای عدالت سیاسی و جلوگیری از انحراف، قطعیتر است (پرور، 1382، ص 140)
در قرآن کریم به این مسئله توجه خاصی شده است؛ آنگاه که حضرت موسی علیه السلام فرعون را به کنارهگیری از حکومت و سپردن امور مردم به خودش فرامیخواند: «أَنْ أَدُّوا إِلَی عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمین (دخان: 18)؛ او گفت ای فرعونیان! امر بندگان خدا را به من واگذارید که من برای شما بهیقین رسول امین پروردگارم».
در جای دیگری خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمیعاً بَصیراً (نساء: 58)؛ خدا به شما امر میکند که البته امانات را به صاحبانشان بازگردانید و چون میان مردم حکم کنید، بهعدالت داوری کنید. همانا خداوند شما را پند نیکو میدهد. خداوند شنوا و به هر چیز آگاه و بصیر است».
این آیة شریفه، دو فقره است: یکی دستور به ادای امانات به صاحبانش؛ و دیگری بهعدالت حکم کردن؛ و امانت را به حکومت تفسیر میکند. در این آیه، پنج مفهوم وجود دارد: ا. حکومت، امانت است؛ 2. حکومت از آن مردم است؛ 3. امانت از سوی مردم به امانتداران داده میشود؛ 4. امامت را مردم باید به اهلش بدهند و نمیتوان آن را به هر کسی سپرد؛ 5. با توجه به این مفاهیم، شایستهسالاری در این آیه نمود پیدا میکند و افراد مملکتی باید صلاحیت و شایستگی ذاتی داشته باشند؛ بعد انتخاب شوند و شیوة حکومت باید بر اساس عدالت باشد (طباطبایی، 1358، ج4، ص 603).
برای تحقق عدالت سیاسی در کشور، علاوهبر اصلاح نظام مدیریتی در جامعه، باید عدالتخواهی بهعنوان سیاست کلی و راهبرد بنیادین، زیربنای تنظیم طرحها و برنامههای توسعة کشور قرار گیرد. ازاینرو، آموزههای اسلامی نیز از مسئولان جامعه میخواهد که عدل و داد را سرلوحة تمام فعالیتها و برنامههای خود قرار دهند (پرور، 1382، ص 104).
افرادی که شاخصة عدالت سیاسی را در برنامههای خود دارند، حلال و حرام خدا را میشناسند؛ در اجرای حق کوشایند؛ از گرفتن رشوه، رفتار بد، خشونت و زیر پا گذاشتن قانون، مبرّا و منزهاند؛ و ضوابط اخلاقی، دینی و حکومتی را بر روابط مقدم میدارند. چنین روش و اخلاقی در میان کارگزاران، به اصلاح امت میانجامد. در این صورت است که هیچ فردی در اجتماع به خود جرئت تخلف نخواهد داد و اگر فردی از روی نادانی منحرف شود، با کسب آگاهی از سوی نظام، از راه انحراف برخواهد گشت و در جادة مستقیم عدل قرار خواهد گرفت؛ و کسی که از روی عمد مرتکب خلاف شود، پیش از آنکه محکوم قانون قرار گیرد، محکوم جو اجتماع قرار خواهد گرفت. زمانی که مردم زمامداران را صالح و خدمتگزار ببیند، در اندیشه و عمل از نظام حمایت خواهند کرد. درحقیقت، کارگزاران با رفتار، گفتار و نوع برخورد، فرهنگ نظام را تبلیغ میکنند و ارائهدهندة اندیشه و عمل نظام به جامعهاند و به مردم مینمایانند که چگونه باشند (امینزاده، 1376، ص 275). درواقع، زمامداران اگر صالح، باتقوا و عادل باشند، به ترویج مسائل انسانی خواهند پرداخت و زمینة رشد استعدادها و بهفعلیت رساندن قوای معنوی و انسانی را فراهم خواهند آورد. درنتیجه، جامعه به صلاح و بندگی خدا خواهد بود. بنابراین، اگر مردم مسئولین سیاسی مملکت را صالح و عادل یافتند، گرایش آنها به کارهای شایسته زیاد خواهد شد و بهتقلید از مسئولین، با آگاهی کامل به راه صواب قدم خواهند گذاشت؛ و اگر مسئولین فاسد باشند، اشاعة فساد در جامعه حتمی است (امینزاده، 1376، ص 272).
بنابراین، در صورتی جامعه از بدیها پیراسته میشود که مسئولین از انسانیت پاسداری کنند. برای تحقق بخشیدن به انسانیت و عدالت، باید هرگونه فساد را در جامعه از بین برد؛ مفسد را تنبیه کرد؛ عامل فساد را ریشهکن ساخت و مراکز تفریحی، پارکها و خیابانها را از لوث عیاشان پاک کرد. درواقع، وظیفة حکومت است که افرادی را در مراکز مختلف بگمارد تا کسانی را که بخواهند از عرف، قانون و موازین اسلامی تجاوز کنند، نصیحت نمایند و در صورت بیاعتنایی، آنها را دستگیر و به مراکز رسیدگی به امور متخلفان تحویل دهند (امینزاده، 1376، ص 266).
از طرفی، حکومت در اجرای عدالت سیاسی برای جلوگیری از انحراف، نقش اساسی دارد؛ بدین ترتیب که هر جامعهای برای رسیدن به تکامل و پیشرفت، به وجود احکام و مقررات اجتماعی و حقوقی نیاز دارد. حال برای اینکه این احکام و قوانین بر اساس عدالت باشد و بهدرستی اجرا گردد و جامعه بهسوی هدف والای خود ـکه همان تکامل و پیشرفت در جهت اجرای عدالت استـ حرکت کند، به وجود حکومت نیاز دارد تا آن را اداره نماید و به سرمنزل مقصود برساند. صرف وضع قوانین و آوردن آنها بر روی کاغذ، دردی را دوا نمیکند. در طول تاریخ بشری، همواره کسانی بودهاند که یا حقوق خود را نمیشناختند یا با دیگران دربارة حدود و مرزهای حقوق خود اختلافنظر داشتند یا با علم به حقوق خود، در مقام تعدی به حقوق دیگران برمیآمدند و به هر تقدیر، جامعه را دستخوش بیعدالتی و هرجومرج میکردند. چنین کسانی اکنون نیز در جامعه وجود دارند و در آینده هم خواهند بود. ازاینرو، برای آنکه نظام جامعه دچار اختلال نشود و شیرازة امور از هم نگسلد و همهچیز در خط عدالت قرار گیرد، بهناچار باید دستگاهی وجود داشته باشد که با قدرت و شوکت خود، ضامن اجرای قوانین شود و از ایجاد تخلف در جامعه جلوگیری بهعمل آورد (مصباح، 1377، ص 191)
در اینجا بیان این نکته ضروری است که اقتدار حکومت و نظارت رسمی، از عوامل مهم پیشگیری است؛ زیرا اگر حکومت، ابزارها و سازمانهای رسمی کنترل در برابر قانونگریزان و اخلالگران در نظم اجتماعی و امنیت اخلاقی و اقتصادی را نداشته و از اقتدار کافی برخوردار نباشند و با ضعف و ناتوانی یا تردید و ابهام با آنها مواجه شوند، هم منزلت و کارایی قوانین پایین میآید و هم جرئت مجرمان در ارتکاب جرم افزایش مییابد. بنابراین، برای مقابله با هر نوع کجروی و پیشگیری از آن، حضور قدرتمندانه و قانونمند حکومت، بهویژه سازمانهای کنترلی، از اهمیت و ضرورت ویژهای در جامعه برخوردار است.
نتیجه
انحرافهای اجتماعی، انواع گوناگونی دارند و عوامل مختلفی چون عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی و... موجب بهوجود آمدن این انحرافها میشوند؛ ولی همانطورکه هر زهری، پادزهری و هر دردی درمانی دارد، هر انحرافی نیز راه علاجی دارد و افراد میتوانند با بهکار بستن راهکارهای قرآنی، خود را از سقوط به درة هولناک این انحرافها نجات دهند یا اگر به آن دچار شدند، از آن رهایی یابند؛ ولی عدم شناخت علل انحراف و راهکارهای قرآنی در برابر آن، سبب سقوط از والاترین جایگاه «فضلتکم علی العالمین» به پایینترین مرتبة «مغضوب علیهم» میشود.
مصداق بارز این راهکارها، از جمله تقویت باورهای دینی، نقش عقل، وجدان، عواطف و احساسات، تعلیم و تربیت، الگوها، عبرت گرفتن، تنبیه، و نیز برپایی عدالت اجتماعی، قضایی، اقتصادی، فرهنگی و... برای یاری مردم، و بسیاری از اصول و مبانی اسلامی را خداوند متعال با الفاظ و بیانات شیوا بهزبان مبارک پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله برای انسانها نازل کرده است تا در صورت استفادة صحیح در شیوة اِعمال آنها، بتوان نقش عمدهای در پیشگیری، کاهش یا از بین بردن منکرات ایفا کرد.
منابع
ابنمنظور، لسان العرب، چ سوم، قم، ادب و حوزه، 1405ق.
ابهری، مجید، علل و عوامل بروز آسیبهای اجتماعی و راهکارهای مقابله با آن، تهران، پشوتن، 1373.
اسماعیل یزدی، عباس، فرهنگ تربیت، تهران، دلیل ما، 1381.
امینزاده، محمدرضا، فرهنگ تعلیم و تربیت انسانی، قم، در راه حق، 1376.
پرور، اسماعیل، گلبانگ عدالت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،1382.
جاویدی، مجتبی، قاموس عدالت، چ دوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1385.
جر، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمة حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، 1387.
جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، چ پنجم، قم، اسرا، 1381.
حسینی شاهعبدالعظیمی، حسینبناحمد، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات، 1363.
حسینی همدانی، محمدحسین، انوار درخشان، تهران، لطفی، 1404ق.
خسروان، علیرضا، تفسیر خسروی، تهران، انتشارات اسلامی، 1390.
دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، چ دهم، تهران، دریا، 1382.
راغب اصفهانی، حسینبن محمد، مفردات فی الفاظ القرآن، چ دوم، تهران، مرتضوی، 1376.
سادات، محمدعلی، اخلاق اسلامی، چ بیستم، تهران، سمت، 1377.
ساروخانی، باقر، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1367.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، چ بیستوهشتم، قم، انتشارات اسلامی، 1358.
ـــــ ، تفسیر المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1374.
طبرسی، فضلبنحسین، تفسیر مجمع البیان، ترجمة گروه مترجمان، تهران، فراهانی، 1385.
قرشی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، چ سوم، تهران، بنیاد بعثت، 1377.
ـــــ ، قاموس، چ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371.
مصباح، محمدتقی، آموزش عقاید، چ بیستویکم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1385.
ـــــ ، اخلاق در قرآن، چ هفتم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره 1380.
ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره 1377.
مطهری، مرتضی، بیست گفتار، چ بیستونهم، تهران، صدرا، 1387.
معین، محمد، فرهنگ معین، چ چهارم، تهران، ساقی، 1388.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، چ بیستوششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380.