بنبستی امیدسوز
Article data in English (انگلیسی)
واژگانی همچون «غربزدگی»و «غربشناسی» پس از ورود بیش از یک سده به کشور ما همچنان بحثی پرجاذبه و چالشزاست؛ برای دلدادگان آن فرهنگ، دلفریب، و برای بسیاری تکراری و چندشآور است. این واژگان که با اصطلاحات و مفاهیم پر زرق و برقی همچون اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم، دموکراسی، پلورالیسم، تساهل، تسامح، جامعه مدنی، و... دمخور بوده، هرازچندگاهی در فضای جامعه علمی ما طنینانداز میشود و با پشتوانه تبلیغاتیِ پرطمطراق خود، افراد و گروههایی را به سوی خود میکشاند. در جامعه علمی نیز برخی به نقد، و برخی به دفاع از آن پرداختهاند و درباره برخی از مبانی آنها، مباحث نظری و رد و اثباتهایی مطرح میشود و حتی گاه بر سر درستی یا نادرستی آن منازعات علمی و قلمی سر میگیرد.
بشر امروز، که بهراستی خود و قافیه زندگیاش را باخته، و گویا از نعمت تعقل نیز تهی شده است، از هر سو در پی گمشده خود میگردد و برای درمان مشکلات زندگی ماشینی که او را محاصره کرده، بهدنبال راه چارهای است، بسیاری اوقات راه درمان دردهای خویش را در این مفاهیم پرزرق و برق میبیند؛ مفاهیمی که ناکارآمدی آنها در عمل اثبات شده، اما گویا این بشر، که خود را جای خدا نشانده، با خود عهد کرده که هر بیراهه و کژراههای را بپیماید تا شاید «حقیقت»، این گمشده خود را در لابهلای این مفاهیم دستساز و اغلب تهی از محتوا بیابد. به تعبیر مرحوم آلاحمد، گویا امروز در جامعه ما، غربزدگی همچون وبازدگی سکه رایج شده است.
این کژراههها، بیراههها و گمراهیها، تاوان دوری انسان از تعالیم انبیای الهی و سرسپردگی او به جنود ابلیس است. بشر امروز، بهویژه خودباختگان و دلدادگان مشرقزمینی غرب، که خود را بینیاز از تعالیم انبیا میبینند، و اینک درمانده از هر سو، برای رهایی خویش دست به دامان غرب و مفاهیم پرزرق و برق آن شدهاند، از این نکته غافلند که غربی نیز اینک در قعر نکبت و سرشکستگی نشسته است، و بیش از هر زمان دیگری، نیازمند نجات از ورطه هلاک است. غربیِ نگونبخت، هر روز برای نجات خود، مکتبی با ایسمها و رنگ و لعاب متلون جعل میکند و به هر دستآویزِ سستبنیانی میآویزد. هرازچندی به امیدی، دست به سوی یکی از این شاخهها دراز میکند، تا فارغ از آنچه منتقدان میگویند آن را بیازماید، شاید که چاره دردهای بیدرمانش شود، اما افسوس که انتهای این بیراهه که بسیاری در آن گام گذاشتهاند، ناکجاآباد است و بنبستی است امیدسوز.
وادادگان و دلداگان غرب، سخن از آزادی، دموکراسی، جامعه مدنی، لیبرالیسم و تساهل و تسامح و... میزنند و ارزشهای بیارج غربی را ترویج میکنند. غربزدگی یعنی تعظیم تمامقد در برابر غرب و محو ابهت پوشالی آن دیار شدن، بدون آنکه بدانی مبنای آزادی و دموکراسی غربی و تساهل و تسامح چیست.
در تعالیم انبیا، دلدادگی به غیر خدا، شرک است. کسانی نیز که در آزمونهای بزرگ تاریخ میلغزند و انتخابهایی نامعقول دارند، خواه ناخواه تابع خواهشهای نفسانیاند و راه ابلیس را میپیمایند؛ چراکه انتخابشان از روی تقلید و کورکورانه است.
چاره راه چندان هم سخت نیست؛ بازگشت به فطرت خدادادی خویش. انتخاب آگاهانه و از سر تعقل و تدبر. اگر اندکی تامل کنیم و نیک بیندیشیم، بهراستی دلدادگی و سرسپردگی به غیر خدا، بایسته انسان کریمِ مخلوق خدای مهربان نیست؛ چراکه دیوار دنیا، به غایت متزلزل است و تکیه بر دیوار متزلزل، شایسته انسان عاقل و فکور نیست.
سردبیر


