زبان آگاهی اهل بیت (ع)
Article data in English (انگلیسی)
سیدمجید راستگو
اشاره
یکى از ویژگى هاى بارز امامان معصوم(ع) آگاهى آنان به علوم مختلف و اسرار نهان و آشکار جهان هستى است. آنان دریاى علم و سرچشمه اسرار الهى اند که تشنگان فضیلت و دانایی را از زلال بی کران معارفشان سیراب مى کنند. گنجینه هاى عظیمى هم چون پیامبر اسلام(ص) و مولاى متقیان حضرت على(ع) با بیان سخنانی چون: «انا مدینه العلم و على بابها» و یا «سلونى قبل أن تفقدونى» درستی این گفتار را آشکارا روشن ساختند. این مقاله، به آشنایى اهل بیت(ع) با دیگر زبان ها اشاره دارد.
زبان نبطى و سریانى(1)
■ عمار ساباطى می گوید: امام صادق [به زبان نبطى] به من فرمودند: «ابومسلم فطلّله و کسا و کسیحه بساطورا.» به امام گفتم: من هیچ نبطى را ندیدم که به زبان نبطى فصیح تر از شما سخن بگوید. حضرت فرمودند: اى عمار، بلکه در همه زبان ها.
■ ابوبصیر مى گوید: مردى از اهل جسر بابل برایم گفت: در روستاى ما مردى بود که مرا مى آزرد و مى گفت: اى رافضى، و فحشم مى داد. او بوزینه دهکده لقب یافته بود. من سالى بعد از اعمال حج به محضر امام صادق(ع) رسیدم. آن حضرت در آغاز [به زبان نبطى] فرمودند: «قوفه ما نامت؛ بوزینه مرده است.» گفتم: جانم به فدایت باد، کِى مرد؟ حضرت فرمود: هم اکنون. من روز و ساعت را نوشتم. وقتى به کوفه آمدم، برادرم را دیدم. از او پرسیدم: چه کسى مرده و چه کسى مانده است؟ گفت: «قوفه ما نامت» از او پرسیدم: چه وقت؟ گفت: فلان روز و فلان ساعت. و آن زمان، مطابق زمانى بود که امام صادق(ع) به من خبر داده بودند.
■ مردى از اهالى «دوین» گفت: مى خواستم از امام صادق(ع) درباره «دیوک الماء» بپرسم. حضرت فرمود: «یابت دعانا میتا بناحل» (این جمله به زبان همان مرد است.) «یابت» یعنى «بیض» و «دعانا میتا» یعنى «دیوک الماء» و «بناحل» یعنى نخور (پس معناى جمله چنین است: تخم هاى دیوک الماء را نخور).
■ یک یهودى نوشته اى از قبایش درآورد و به امیرمومنان(ع) داد. حضرت نوشته را گشود و در آن نظر افکند و گریست. یهودى گفت: چه چیز شما را به گریه درآورد؟ شما به این نوشته که به زبان سریانى است، نگریستید در حالى که شما عرب هستید، آیا مى دانید چیست؟ امیرمومنان(ع) فرمودند: آرى بر این برگه نام من نگاشته شده است. یهودى گفت: نامت را به من نشان بده و بگو اسمت به سریانى چیست؟ حضرت نامشان را در آن نوشته به او نشان دادند و فرمودند: نام من [به زبان سریانى] «الیا» است. آن گاه یهودى گفت: اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد أنَّ محمداً رسول الله و اشهد انک وصىُّ محمد واشهد انک اولى الناس بالناس بعد محمد(ص)، و گروهى که با او بودند با امیرمومنان(ع) بیعت کردند.
زبان هندى
علامه مجلسى نقل کرده است که شخصى به محضر امام زمان(عج)رسید. آن شخص پس از ملاقات با ایشان ماجرا را این گونه حکایت کرد: ناگهان دیدم که مولایم نشسته اند، وقتى به من نگریستند، با من به زبان هندى سخن گفتند و بر من سلام کردند و نام مرا گفتند و چهل نفر از مردان را با ذکر نامشان سراغ گرفتند.(1)
زبان سندى
ابواسماعیل سندى مى گوید: در دیار هند شنیدم که خداوند در میان عرب حجتى دارد. از سرزمین هند در جست وجوى آن حجت بیرون آمدم. به سوى حضرت رضا(ع) راهنمایى شدم. آهنگ او کردم تا این که بر ایشان وارد شدم، در حالى که حتی یک واژه عربى را به نیکى نمى دانستم. بر او به زبان سندى سلام دادم. سلامم را به زبان سندى پاسخ داد. به زبان سندى شروع به سخن کردم و او پاسخ مرا به این زبان داد. به او گفتم: من در سرزمین سند شنیدم که خداوند در میان عرب حجتى دارد، از این رو، در طلب او از آن جا بیرون آمدم. ایشان به زبان سندى گفت: آرى آن حجت من هستم. سپس فرمود: هرچه مى خواهى بپرس. من چیزهایى را که مى خواستم پرسیدم. آن گاه که خواستم از محضرش برخیزم، گفتم: من عربى را نیک نمى دانم، از خداوند بخواه که به من الهام فرماید تا با عربی زبانان به زبان عربى سخن بگویم. دستش را بر لب من مالید، از آن هنگام به زبان عربى سخن گفته ام.
زبان زُطّى
پس از فراغت امام على(ع) از پیکار با اهل بصره (جنگ جمل)، هفتاد مرد از «زُط» نزد حضرت آمدند. بر ایشان سلام کردند و با زبان خویش با او سخن گفتند. حضرت على با همان زبان، سلام آنان را پاسخ دادند. سپس فرمودند: من آن گونه که شما گفته اید نیستم، من بنده آفریده خدایم...
زبان یونانى
■ از امام صادق(ع) نقل شده است: بدان اى مفضل، نام این جهان به زبان یونانى که اکنون پیش آنان شهرت دارد، «قوسموس» به معناى زیور است. فیلسوفان و مدعیان حکمت، این نام را براى آن نهاده اند.
■ و در رقعه منقول به امام زمان(عج) چنین خطاب شده است: «والمترجم بالیونانى» که اگر اسم فاعل باشد، یعنى کسى که سخن را به زبان یونانى باز مى گرداند.
زبان عبرانى
هارونى نوشته اى به زبان عبرانى از آستین درآورد و به حضرت على(ع) داد. ایشان به آن نظر انداختند و گریستند. هارونى به آن حضرت گفت: چه چیز شما را به گریه آورد؟ حضرت فرمودند: اى هارونى در این نوشته نام من نگاشته شده است. گفت: این نوشته به زبان عبرانى است و شما عربید. حضرت فرمودند: شگفتا از تو اى هارونى، این نام من است، اسم من در تورات، «هابیل» و در انجیل «حبدار» است. آن گاه هارونى به آن حضرت گفت: راست گفتى، سوگند به خدایى که جز او خدایى نیست، این نوشته پدرم هارون و ایراد شده به زبان موسى بن عمران است. نیاکان من این را به ارث برده اند تا اکنون که به من رسیده است.
زبان رومى
■ امیرمومنان(ع) به پرسش شخصى به زبان رومى پاسخ دادند.
■ امام سجاد(ع) خط رومى دیوار زندان را خواندند.
■ امام موسى ابن جعفر(ع) با رومیان به زبان رومى سخن مى گفتند.
■ امام رضا(ع) با کنیز رومى به زبان رومى به گفت وگو پرداختند.
■ امام هادى(ع) به زبان رومى نامه مى نگاشتند.
زبان حبشى
از ابن ابى حمزه، روایت شده است که گفت: در محضر امام هفتم(ع) بودم، سى برده که از حبشه براى آن حضرت خریده بودند وارد شدند. یکى از آنان سخن گفت؛ خوش سخن بود. امام هفتم(ع) به زبان حبشى به او پاسخ دادند. آن غلام و دیگر غلامان همراه او شگفت زده شدند. آنان مى پنداشتند که آن حضرت سخنشان را نمى فهمند. امام هفتم(ع) به او فرمودند: من مالى را به تو مى پردازم، تو به هر یک از غلامان سى درهم بپرداز. غلامان بیرون رفتند و برخى از آنان به برخى دیگر گفتند: آن حضرت به زبان ما فصیح تر از ماست و این نعمتى از سوى خداوند بر ماست.
زبان ترکى
■ ابن فرقد مى گوید: من نزد امام صادق(ع) بودم. غلامى غیرعرب پیامى آورد که آن را ناهنجار ادا مى کرد و نمى توانست درست بیان کند، به گونه اى که پنداشتم او واژه ها را آشکار نمى سازد. حضرت به او فرمود: «چون عربى را نیک نمى دانى به هر زبانى که مى خواهى سخن بگو. من زبان ترکى را مى دانم.» او به ترکى سخن گفت و امام هم پاسخش را دادند. وى شگفت زده رفت.
■ ابوهاشم جعفرى مى گوید: من در مدینه بودم تا این که گذر «بغا» (یکى از فرماندهان ترک) در زمان الواثق به مدینه افتاد. او در جست وجوى اعراب بود. امام هادى(ع) فرمودند: ما را بیرون ببرید تا آرایش نظامى این مرد بزرگ را بنگریم. بیرون آمدیم و ایستادیم. سپاه او گذشت. یک مرد ترک به ما برخورد کرد. امام هادى(ع) به زبان ترکى با او سخن گفتند. وى از اسب پایین آمد و سم اسب حضرت را بوسید. من آن مرد ترک را سوگند داده و پرسیدم: حضرت با تو چه گفت؟ مرد ترک از من پرسید: این پیامبر است؟ گفتم: نه. گفت: مرا با نامى خواند که هنگام خردسالى ام در دیار ترکان به این نام خوانده مى شدم و تاکنون هیچ کس آن را نمى دانست.
زبان صقلبى (صقلابى)
على بن مهزیار مى گوید: غلامم را که صقلابى بود به محضر امام هادى(ع) فرستادم. او شگفت زده بازگشت. گفتم: پسرکم تو را چه شده است؟ پاسخ داد: چرا متحیر نباشم، آن حضرت پیوسته با من صقلابى سخن گفت، گویا که او یکى از ما بود. من پنداشتم که آن حضرت با این زبان سخن مى گوید تا برخى از بردگان نشنوند.
پی نوشت
1. نبطیان دسته اى از اقوام سامى و شعبه اى از اعراب اسماعیلى بودند.