کوری به سبک غربی
Article data in English (انگلیسی)
در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر بی ریا
__________
حمید مروجی
اشاره
دکتر محمدناصر سقای بی ریا دانش آموخته حوزه علمیه قم است. او پس از گذراندن دوره تخصصی روان شناسی در بنیاد فرهنگی باقرالعلوم قم، کارشناسی ارشد مطالعات اسلامی را در سال 1370 از دانشگاه مک گیل مونت رئال کانادا و دکتری «رهبری تربیتی و مطالعات فرهنگی» را در سال 1383 از دانشگاه هوستون ایالت تگزاس امریکا دریافت کرد.
وی از سال 1367 در ایران و امریکا به تدریس پرداخته و مقالات بسیاری را نیز به زبان های فارسی و انگلیسی به چاپ رسانده است.
ریاست دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت تا سال 1389، سرپرستی مرکز تعلیمات اسلامی و امامت جمعه هوستون، نمایندگی تام الاختیار مقام معظم رهبری در امور حسبیه در سراسر آمریکا، تأسیس کنگره مسلمانان و کنگره علما در امریکای شمالی و تأسیس مدرسه اسلامی الهادی در هوستون، برخی از فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی اوست.
غرب برای جوانان ما چه جاذبه هایی دارد؟
از دیدگاه اسلام و قرآن کریم، این عالم یک عالمِ مقدماتی است که لذت هایش نیز گذراست. اگر در بسیاری از لذت های این عالم افراط شود، انسان را به سقوط می کشاند. از همین رو در دین توصیه شده که شما با استفاده از عقل، شهوات را کنترل کنید تا به آن کمال مطلوب برسید. ویژگی لذائذ دنیوی، ملموس، عینی، نقد و دم دست بودن است. همه هم تقریباً با آن ها آشنا هستند و می خواهند به آن برسند؛ چون چیزی را ورای این عالم نمی بینند. امیرمومنان(ع) در نهج البلاغه، فرق بصیر و نابینا را در این می داند که دنیا، منتهای بصیرت نابیناست و ماوراء آن چیزی نمی بیند، اما بینا و بصیر، کسی است که چشم خود را از دنیا عبور می دهد و خانه واقعی را که در پس این عالم است، می بیند. این دو دیدگاه، دو جهان بینی و دو روی کرد به زندگی و لذائذ دنیاست. امیرمومنان(ع) می فرمایند: بصیر از دنیا به سوی آخرت کوچ می کند، اما نابینا از دنیا ، به سوی دنیا کوچ می کند؛ بصیر از این دنیا برای آخرت توشه می گیرد، اما نابینا از این دنیا توشه می گیرد برای همین دنیا.
بر همین اساس، دو جهان بینی دینی و جهان بینی سکولار وجود دارد: سکولاریزم دنیا را برای دنیا و اصالت را برای زندگی دنیایی می داند و نسبت به معنویات بی طرف است. می گوید: همه برنامه ها باید برای زندگی دنیایی طراحی شود و باید از این نعمت ها حداکثر استفاده را برد.
قرآن هم به این جاذبه های دنیایی اشاره می کند و می فرماید: «إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَه لَها؛ ما آن چه روی زمین هست، زینت قرار دادیم.» (کهف،7) حالا اگر زمین را اشاره به مادیات بگیریم، تمام آن چه که روی زمین هست، برای انسان جاذبه دارد. جاذبه ها را هم این گونه بیان می کند: «زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»(آل عمران،14) شهوت جنسی، غریزه داشتنِ فرزند، تکثیر افراد، نفرات و جمع آوری طلا و نقره و پول. مَرکب سواری که امروز انواع اتومبیل های مدل بالا، هواپیماها، کشتی ها و وسایل ایاب وذهاب را شامل می شود هم مطرح است هرچه که انسان خواسته به او داده است. این ها همه جاذبه های دنیایی است.
همه جاذبه های غرب هم همین هاست؛ یعنی غرب، شهوت جنسی را ترویج می کند. روز به روز هم سعی می کند یک رنگ و لعاب جدیدی به آن بدهد. در غرب، صنعتِ ترویج مسایل جنسی و انواع مختلف آن از جاذبه های بسیار مهم است. بخشی از آن هم اعتیاد است. اعتیاد هم ریشه اش لذت جویی است؛ یعنی مواد مخدری که در روان انسان، مدت کوتاهی لذت های کاذب و زودگذری را ایجاد می کند. آن لذت طلبی آنی، که روحیه زندگی سکولاری وابسته به آن است، می گوید همین دو روز را خوش باش. حالا شما می گویی من می خواهم بیشتر زندگی کنم، می گوید: کمتر زندگی کن ولی بیشتر لذت ببر. اعتیاد، یکی از جاذبه هایی است که انسان را به طرف خودش می کشد. انواع پرده های مختلف لذائذ و بهره مندی های مادی و رفاه، که با پیشرفت علم به دست آمده، خاستگاه اصلی زندگی مادی و سکولاری است. با تبلیغات حیرت آور ماهواره ای، اینترنتی و شبکه های تلویزیونی و... به ترویج این سبک زندگی غربی و سکولاری می پردازند. جوانان هم به دلیل جاذبه های زیاد، به راحتی به این شیوه زندگی جذب می شوند.
قرآن، سرانجام این زندگی را خسران تلقی می کند؛ «ان الانسان لفی خسر؛ به طور طبیعی، همه آدم ها دچار خسرانند.» یعنی اگر شهواتشان را به طور طبیعی پی گیری کنند، در خسرانند؛ «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ مگرآن هایی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند.» درست است که خدای متعال ما را در «احسن تقویم» آفریده است، ولی انسانیت در معرض سقوط است. می فرماید: «ثم رددناه اسفل سافلین الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون». یعنی انسان ها به دلیل تبعیت از شهوات و حیوانیت به مرحله اسفل سافلین می رسند، مگرآن هایی که دارای ایمان و عمل صالح باشند.
این، تفاوت بینش و جهان بینی اسلام با غرب است؛ جاذبه های غرب، جاذبه زینت دادن شهوات است و هنرشان، بازنمایی شهوات جنسی است. این کار، مشتری پسند است و به طور طبیعی همه آن را دوست دارند. هرچه انسان در این گونه مسایل غور می کند و بیشتر فرو می رود، سیراب نمی شود. برخی می پندارند که اگر انسان را در شهواتش آزاد بگذاریم، بالاخره ارضاء می شود و تمام می شود و به حالت نرمال و طبیعی برمی گردد. این ایده ای است که فروید مطرح کرد. از نظر وی باید انسان از هر چیزی آزاد باشد. انسان باید در امور جنسی آزادی کامل داشته باشد تا آسیب روانی نبیند. معنای این سخن این است که این ها را اگر آزاد بگذاریم، به یک تعادل و به سکون و آرامش می رسند، درحالی که، پژوهش های روان شناسان نشان می دهد که این طور نیست که هر کسی محرومیت داشت، لزوما دچار عقده روانی شود. آن هایی که محرومیت را نشانه رهاشدگی و بی مهری دیگران و انزوای خودشان تلقی می کنند، ممکن است دچار عقده روانی شوند، ولی آن هایی که محرومیت را حتی یک فضیلت می بینند، در این ها هیچ عقده روانی به وجود نمی آید و آدم های سالمی هستند. از سوی دیگر، آدم هایی که به مسایل شهوانی دامن می زنند، دچار انواع استرس ها و مشکلات روانی و... می شوند. این خاستگاه و سرانجام زندگی مادی است و نیز فرجام جاذبه هایی است که غرب برای بشریت به ارمغان آورده است.
وظیفه جوانان ما در این باره چیست؟
جوانان ما باید آگاه و هوشیار باشند؛ یعنی با چشم باز مسیر زندگی شان را انتخاب کنند. این که انسان چشم خود را بر همه واقعیت ها ببندد و بگوید: من فقط لذائذ آنی را می خواهم، کافی نیست. انسان باید به یک جمع بندی آگاهانه از زندگی برسد. به فرموده امیرمومنان(ع): «رحم الله امرءً عرف نفسه و علم من أین و فی أین و الی أین؛ خدا رحمت کند کسی را که خودش را بشناسد و این سه سؤال را از خودش بپرسد که از کجا آمده ام؟ کجا هستم؟ و به کجا می روم؟». باید بداند که لذت های بسیار شریف تر، بهتر و ماندگارتری وجود دارد که اصلا روح ما در حقیقت در پی آن لذت هاست. لذت های زودگذر که ماندگار نیست. این ها او را ارضاء نمی کنند و تامین کننده سعادت حقیقی انسان نیستند.
امروزه سبک زندگی غربی ها دچار چالش ها و مشکلات زیادی شده است. دنیای سکولار غربی، پرداختن افراطی به زندگی مادی و جاذبه های آن، غرب را با بحران جدی مواجه ساخته است. طرفداری از سقط جنین، هم جنس گرایی، برهنگی و حضور پررنگ مفاسد اخلاقی گسترده و متنوع، سرانجام این زندگی است. امروز گمشده اصلی جوامع غربی، معنویت، اخلاق و آموزه های اخلاقی است.
از سوی دیگر، جهان بینی دینی و اسلامی سبک زندگی دیگری را برای ما بیان می کنند. زندگی دنیا گذرگاهی بیش نیست. ما در دنیا باید مثل یک مسافر رفتار کنیم. مقصد مسافر جایی دیگر است نباید همه زاد و توشه را در بین راه خرج کند.
امام باقر(ع) به جابر می فرمایند: «جابر! تو خودت را در دنیا به منزله مسافری بدان که ساعتی در منزلگاهی استراحت می کند، فرود آمدی و باید از آن کوچ کنی.» حالت کسی که در یک منزلگاه فرود آمده، برای این که یک دمی بیاساید و خستگی درکند تا بتواند به راه ادامه دهد، چگونه است؟ این بینش کاملا متفاوت است با بینش کسی که می خواهد در منزلگاه میان راه سکونت دائم پیدا کند. زندگی دنیا گذار است، فانی و آنی است. بالاترین لذت هایی که ما در زندگی مان داشته ایم و خاطراتی از آن برای ما مانده است، چقدر است؟! این ها در دست ما نمی ماند. این لذت هایی که داریم، تجربیاتی است که از میان می رود؛ البته آثار آن در روح ما باقی می ماند. امیرمومنان(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: «یاد کنید که لذت ها از میان می رود، ولی تبعات و عواقب آن باقی می ماند.» یعنی کسی که مرتکب گناهی می شود، آثار گناه در او باقی می ماند و تبعاتش دامن گیر او می شود، اگرچه لذتش رفته است. در اعتیاد همین طور است؛ فرد معتاد یک لذت زودگذری می برد ولی تبعات گسترده و خانمان سوز بسیاری دامن گیرش می شود. یک ساعت نعشه است و حالت خوشی دارد، اما یکی دو ساعت بعد که آن حالت تمام می شود، سردرد و سرگیجه، لرزش بدن و بی حالی، بی هوشی، سستی و احساس نیاز به مواد پیدا می کند که بسیار آزاردهنده است.
شما سال ها در کانادا و آمریکا تحصیل کرده اید، چه نکته های درس آموزی در آن فرهنگ دیده اید؟
نکته ای که لازم است در این جا تذکر دهم این است که در این دو بینش، دو تفکر و جهان بینی، یک چیز مشترک وجود دارد. بعضی امور را غربی ها برای رسیدن به مسایل دنیایشان به کار می گیرند و اتفاقا اسلام هم برای رسیدن به مسایل الهی و سعادت و کمال اخروی انسان برآن ها تاکید دارد، منتها این مسایل برای غربی ها هدف است و برای ما ابزار. نظم اجتماعی مساله بسیار مهم و راه گشایی است. منتها آن ها برای رسیدن به دنیایشان از آن استفاده می کنند و ما باید برای رسیدن به آن هدف اعلی و برای آخرت باید از آن استفاده کنیم. غربی ها در این زمینه بسیار موفق عمل کرده اند. آن ها نظم اجتماعی که مقررات نسبتا ساده و کارآمدی است را در زندگی شان جاری کرده اند؛ امری که در دین اسلام بر آن بسیار تاکید و سفارش شده است؛ «الله الله فی نظم امرکم» غربی ها برای هر کار جزیی و هر بعدی از زندگی مادی و سکولاری خود، برنامه ریزی دارند. برای آن وقت می گذارند. برای همه روزهای هفته شان، تعطیلاتشان و آخر هفته شان برنامه ریزی دارند. زندگی غربی دارای برنامه است. آن ها برای رسیدن به اهداف مادی خود بسیار تلاش می کنند. همین هاست که جاذبه هایی برای جوان های ما ایجاد می کند. مثلا، شهرها اغلب پاکیزه و خیابان ها منظم و مرتب است. ماشین ها با نظم خاصی رفت و آمد می کنند. زندگی مردم نظم خاصی دارد. این جاذبه ها، جاذبه منفی نیست. اسلام هم همین نظم را به ما سفارش کرده است.
از دیگر جاذبه های زندگی غربی مساله مدیریت و به ویژه مدیریت انسانی است. تر و خشک کردن آدم ها و از آن ها در اهداف شهروندی استفاده کردن، امری بسیار مهم و مفید در زندگی غربی است. معتقدم که غرب، نان مدیریت انسانی اش را می خورد. این هم امر مهمی است که در اسلام برای رسیدن به اهداف الهی بدان سفارش شده است و ما باید از آن بهره بگیریم. هم جاذبه ایجاد می کند و هم برای ما قابل استفاده است. اسلام هم دراین باره به ما سفارش کرده است منتها ما به اسلام عمل نکردیم و از این جهت عقب ماندیم.
آن ها در تولیدات تکنولوژیک از ما جلوتر هستند. این قابل جبران است، اما در مسایلی مثل نظم و مدیریت منابع انسانی، واقعا اگر ما تدبیر و تلاش نکنیم، عقب ماندگی ما غیر قابل جبران خواهد بود. راز این که غربی ها در مدیریت انسانی موفق شدند، این است که همواره در طول زمان با ملیت ها و اقوام مختلفی روبه رو بودند. ناچار بودند که آن ها را مدیریت کنند. چون کشورهای اروپایی و به خصوص آمریکا مهاجرپذیر هستند، مهاجرانی که وارد این کشورها می شوند، جذب فرهنگ آن جا می شوند، مگر کسانی که دارای ایمان قوی هستند و از درون مایه های قوی فرهنگی برخوردارند که جاذبه های فرهنگ غرب آن ها را فریب نمی دهد.
دوستان اعزامی به کانادا که 13 نفر بودیم، فرهنگ دینی و ملی خویش را با خود به آن جا بردیم و دیدوبازدید ها و برنامه های دینی مستمر داشتیم. در کانادا ما اصلا احساس غربت نمی کردیم. همیشه با هم دعای کمیل و دعای توسل برگزار می کردیم، با هم رفت وآمد داشتیم، و ذوب و جذب در فرهنگ غربی نشدیم. در حقیقت سبک زندگی فردی و اجتماعی اسلامی را در آن جا تمرین می کردیم.