پویشی در علوم انسانی، سال اول، شماره ویژه‌نامه، پیاپی 5، مرداد و شهریور 1391، صفحات 32-

    زنان با رفتار مردانه

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    زنان با رفتار مردانه

    محمد فولادى

       fooladi@qabas.net

    اشاره

    اگر فمینیسم و یا همان مردانگاری زن، تنها مدتى است بر عرصه ادبیات کشور ما سایه افکنده، اما رگه  هاى این پدیده نوظهور داراى قدمت نسبتاً طولانى در تاریخِ تفکر جوامع غربى است. این نوشته در پى تبیین گذرای زمینه  هاى پیدایش و نیز گرایش  ها و شاخه  هاى موجود این جنبش اجتماعی غرب و نیز تأثیرات مثبت و منفى آن در عرصه  هاى اجتماعى است.

    تعریف و ماهیت فمینیسم

    فمینیسم به آن چه در قرن نوزدهم در آمریکا، به عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق مى  شود. این اصطلاح، که بى کم و کاست وارد سایر فرهنگ  ها شده، همه اقداماتى را در بر مى  گیرد که در همه زمینه  ها، با هدف پایان دادن به وابستگى زنان و رهایى آنان از بند اسارت و احیاى حقوق آن  ها انجام می شود.(1) گفته اند: «فمینیست» کسى است که معتقد باشد زنان به دلیل جنسیت خود، دچار تبعیض شده  اند و خواست  ها و نیازهاى معینى دارند که نادیده گرفته شده، یا ارضا نشده است. اگر این نیازها ارضا شود، تغییرات بنیادین در نظام سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى رخ مى  دهد.(2) فمینیسم هم چنین به «آیینى که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است و او را هم چون مرد، در همه حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... می انگارد» اطلاق می شود.(3)
    هدف مبارزه جنبش  هاى فمینیستى، افزون بر احیاى حقوق از دست  رفته زنان، که ناشى از تبعیض جنسى و بى  عدالتى در جوامع غربى است، بر این پایه استوار است که گروهى از فمینیست  هاى افراطى، مردان را دشمنِ سازش  ناپذیر زنان قلمداد مى  کنند و با احیاى جنبش  هاى فمینیستى، خواهان استقلال و در نهایت، خودمختارى کامل زنان هستند. در مقابل، فمینیست  هاى معتدل معتقدند که مردان، متحدان بالقوه  اى در مبارزه براى دست  یابى به برابرى دو جنس مذکر و مؤنث به شمار مى  آیند. اینان بر خلاف گروه اول، به مردان نیز اجازه مى  دهند که مدعى داشتن هویت فمینیستى در مبارزه براى احیاى حقوق زنان باشند.(4)

    تاریخچه تکوین و مرورى بر جنبش  هاى فمینیستى

    تفکرات نوین پس از قرون وسطی، جهان را به دو نوع تعقلى و غیرتعقلى تقسیم کرد: دنیاى تعقلى و عینى دنیایى است که مبناى عمل انسانى بوده و قابل فهم و محصول دنیاى تعقلى اوست، اما دنیاى غیرتعقلى شامل مجموعه دنیاى ذهنى، ارزش  ها و اخلاقیات و به طور کلى، عواطف و احساسات افراد است. همین مبناى تقسیم  بندى جهان، زمینه پیدایش تفکرات فمینیستى را فراهم آورد، مردان به جهان تعقلى اولى و زنان به دنیاى غیرتعقلى و ثانوى تعلق یافتند.
    در سال 1793، زنان پس از شرکت فعالانه در جنگ 1792 این سه سؤال را به نمایندگان مجلس فرانسه فرستادند:
    الف) آیا گردهمایى زنان در پاریس مجاز است؟
    ب) آیا زنان مى  توانند از حقوق سیاسى برخوردار بوده و نقشى فعال در امور دولتى داشته باشند؟
    ج) آیا زنان مى  توانند در انجمن  هاى سیاسى و یا انجمن  هاى مردمى گرد هم آیند و مشاوره کنند؟
    اعضاى مجلس با اعلام رأى منفى به این سه سؤال، موجبات «مرگ سیاسى» زنان را فراهم آوردند.(5)
    شاید بتوان اولین جنبش را حرکت  هاى ضدبرده  دارى در آمریکا و نیز بهبود وضع کارگران در آمریکاى شمالى به سال 1830 دانست. این نوع حرکت  ها ارتباط نزدیکى با نهضت  هاى زنان در آمریکا داشت. در اولین گردهمایى جهانى، که براى دفاع از حقوق زنان به سال 1848 در راستاى جنبش  هاى ضدبرده  دارى در لندن تشکیل شد، به زنان حق شرکت در تالاری که مردان حضور داشتند، داده نشد.(6)
    فمینیسم به عنوان یک جنبش سیاسى به سال 1848 با نام «نهضت سیکافالز» در آمریکا مطرح شد. در همین سال بود که اولین منشور دفاع از حقوق زنان در کشور آمریکا اعلام شد. سپس، برخی دانشمندان، نظریه برابرى زن و مرد را در چارچوب حقوق فردى و اومانیستى مطرح کردند.(7)
    نهضت فمینیسم در جوامع غربى تا اواخر قرن نوزدهم توفیق چندانى نداشت، اما در اوایل قرن بیستم، اولین بار نهضت طرف  دارى از حقوق زنان در انگلیس آغاز شد. شعار این جنبش «رسیدن زنان به حق رأى، کار و آموزش» بود؛ در سال 1918 براى اولین بار زنان انگلیسى به حق رأى دست یافتند. دسترسى به آموزش در تمامى سطوح براى فمینیست  هاى قرن 19 پیروزى بزرگى به شمار مى  رفت.(8)
    اولین موفقیت نهضت فمینیستى پس از جنگ جهانى دوم، تصریح به برابرى حقوق زن و مرد در اعلامیه حقوق بشر بود که از سوى سازمان ملل در سال 1945 منتشر شد. از این پس، به ویژه پس از دهه 60، جنبش  هاى فمینیستى به یک نهضت جدید فکرى تبدیل شدند که کاملاً با نهضت اولیه فمینیستى تفاوت ماهوى داشت. فمینیست  هاى جدید، خواهان برابرى کامل زن و مرد در تمامى عرصه ها بودند و شعارشان «زنان بدون مردان و با رفتارهاى مردانه» شد.
    علت اصلى ظهور جنبش فمینیستى در جوامع غربى، در واقع ظلم و ستم  هایى است که در این جوامع نسبت به زنان شده است. فمینیست ها ریشه استبداد حاکم بر زنان را در وابستگى اقتصادى آنان به مردان و نیز وجود نظام خانواده مردسالار مى  دانند.
    از دیگر عوامل شکل  گیرى نهضت فمینیستى در جوامع غربى، وجود خشونت خانگى شدید است. خانه غالباً به عنوان پناهگاه امنیت تصور مى  شود، اما در این جوامع، به جایگاهى خشن تبدیل گشته است. آزار و تجاوز جنسى نیز از عوامل زمینه  ساز شکل  گیرى نهضت فمینیستى در جوامع غربى است.

    گرایش ها و نحله هاى فمینیستى

    عمده  ترین مکاتب گرایش  هاى فمینیستى(9) عبارتند از: جنبش  هاى لیبرال، رادیکال، سوسیال و مارکسیست. هرچند همه آن ها معتقدند زنان موجوداتى فرودست و شهروند درجه دوم هستند و باید براى رهایى آنان و احقاق حقوقشان مبارزه کرد، اما در کیفیت مبارزه و چگونگى کسب آزادى آن  ها توافق چندانى ندارند.

    1. فمینیسم لیبرال

    فمینیست  هاى لیبرال به بحث حقوق برابر براى زنان و برخوردارى آنان از همه حقوق شهروندى هم چون مردان مى  پردازند و ریشه ظلم و ستم بر زنان را فقدان حقوق مدنى و فرصت  هاى کافى و برابرى آموزشى در جوامع مدنى غربى مى  دانند و مدعى  اند جنسیت، هرگز تعیین  کننده حقوق افراد نیست.

    2. فمینیسم رادیکال(انقلابى)

    گرایش رادیکال فمینیسم، بر احساسات و روابط شخصى تکیه مى  کند و نابرابرى  های جنسى را حاصل نظام خانواده مردسالار مى  انگارد و معتقد است که وضعیت نابرابر اجتماعى باید از اساس متحول شود. برخی از آنان معتقدند: زنان به دلیل تفاوت  هاى تناسلى، از لحاظ جسمى ضعیف  تر از مردان  اند و همین موضوع سبب شده است که زنان براى تأمین امنیت جسمانى خود به وابستگى به مردان تن   دهند.(10) برخى دیگر از فمینیست  هاى افراطى، این مقولات را مفاهیمى اجتماعى مى  دانند که در خدمت منافع گروه حاکم اجتماع است و معتقدند آنچه ضرورى مى  نماید، از بین بردن اصل تمایز جنسى است.(11)

    3. فمینیسم مارکسیستى

    این گرایش، برگرفته از اندیشه هاى مارکس و انگلس درباره زن است. این نظریات براى رفع استثمار و احیاى حقوق برتر زنان در جوامع سرمایه  دارى پدید آمده است که زنان به عنوان نیروهایى مولد در حوزه خانواده، روابط تولیدى را بازآفرینى مى  کنند و نقش به سزایى در مراقبت از نیروى کار و پرورش نسل کارگر برعهده دارند. آنان معتقدند تا زمانى که نظم، مالکیت و خانواده سرمایه  دارى وجود دارد، اسارت زنان تداوم خواهد داشت. از این رو، نظریه حذف خانواده (کوچک  ترین واحد اقتصادى جامعه) را مطرح کرده  اند.(12)

    4. سوسیال فمینیسم

    این جریان فکرى در ادامه اصلاح اشتباهات فمینیسم رادیکال پدید آمد و معجونى از گرایش مارکسیستى و رادیکالى است. آنان معتقدند که جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت، همگى اسارت و ستم دیدگى زنان را موجب مى  شود و فقدان آزادى زنان، حاصل شرایطى است که زنان در آن حوزه  هاى عمومى زیر سلطه در مى  آیند و رهایى آنان تنها زمانى امکان  پذیر است که تقسیم جنسى کار در همه حوزه  ها از میان برود.
    از نظر لیبرالیسم، سلطه مذکر از تعصب غیرمنطقى ریشه گرفته است و باید از طریق بحث و گفت وگوهاى منطقى حل شود، اما سوسیال فمینیست  ها، سلطه مرد را بخشى از پایه و بنیان اقتصادى جامعه مى  دانند. بنابراین، محو سلطه مردان را مستلزم تغییر شکل در اساس اقتصاد جامعه مى  دانند.(13)

    ارزیابى نهضت فمینیسم

    ظهور پدیده فمینیسم در جوامع غربى، نشانه ضعف فرهنگ و تمدن غربى و بیانگر اوج نارسایى فرهنگ و تمدن دست  ساز بشرى است. پیش  فرض و اصل مشترک همه گرایش  ها و نحله  هاى فمینیسم، وجود بى  عدالتى جنسى در نظام  هاى خانوادگى غربی است. این موضوع تأکیدى مجدد بر نیاز فطرى بشر به قوانین الهى و در نهایت، بیانگر بن بست نظام خانواده در فرهنگ و تمدن مدنى غرب است.
    بزرگ  ترین دستاورد این نهضت، اشاعه آن به جوامع غیرغربی و شکل  گیرى فرهنگ جهانى غربى بوده است. تأثیرپذیرى زنان در جوامع جهان سوم از فرهنگ و تمدن غرب، به تدریج، جاى خود را به الگوگیرى و تقلید کورکورانه از آن ها داده است.
    فرایند تأثیرپذیرى جامعه ایران از فرهنگ غربى و تأکید بر شعارهاى فمینیستى از اهداف بلند استعمار بود، که با وقوع انقلاب اسلامى کاملاً متوقف شد، اما گاهی برخی، شعارهاى فمینیست  هاى افراطى را با آب و تاب تکرار کرده و تبعیض  هاى رواداشته نسبت به زنان را مانع تحقق جامعه مدنى مى  پندارند.(14)
    فارغ از تأثیرات منفى که جنبش فمینیستى در جوامع شرقى و اسلامى از خود برجاى گذاشته، فمینیسم، على  رغم همه کاستى  هایش، موفقیت  هایى را نیز براى زنان جوامع غربى ـ که از حداقل حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار نبودند ـ در پى داشته که از آن جمله، مى  توان به این موارد  اشاره کرد:
    زنان جوامع غربى که از ابتدایى  ترین حقوق شهروندى هم چون حق مالکیت و ارث محروم بودند، جایگاه نسبى خود را بازیافتند و امروزه دست کم به آنان هم چون انسان نگریسته مى  شود.
    کسب استقلال نسبى اقتصادى زنان و حضور آنان در عرصه فعالیت  هاى اجتماعى، ایجاد حس اعتماد نسبت به زنان به عنوان یک قدرت اقتصادى و سیاسى و حضور در عرصه  هاى علمى و فرهنگ و نیز مشارکت سیاسى آنان در کسب حق رأى ازجمله پیامدهاى مثبت جنبش  هاى فمینیستى در جوامع غربى است.
    برخی از پیامدهاى منفى جنبش فمینیستى نیز عبارتند:
    1. هیچ وفاق مشترکى در خصوص اندیشه فمینیسم وجود ندارد و نظریات در این زمینه، طیف وسیعى دارد.
    2. زنان عصر پسانوگرایى (پُست  مدرنیسم)، به گونه  اى دیگر، عصر برده  بردارى نوین را سپرى مى  کنند و وضعیت آنان بسیار رقت  بار است. آنان به عنوان کالاى جنسى در تبلیغات به شمار مى  آیند و از آن  ها چونان ابزارى براى فروش کالاها بهره مى  جویند؛ البته فمینیست  ها، این امر را به عنوان پیروزى بزرگ مبارزات خود قلمداد مى  کنند(!)
    3. در پرتو مردانگاری زنان، بنیان خانواده فروریخته و ازدواج  هاى غیررسمى و طلاق  هاى فراوان، اساس فرهنگ و تمدن غربى را متزلزل ساخته است. این امر، امروز یکی از بزرگ  ترین دغدغه های فکرى اندیشمندان غربى است.
    4. این نهضت به تحقیر زن مى  پردازد. شوهردارى، مادرى، فرزندزایى و شیردهى، که از کمالات و افتخارات زنان محسوب مى  شد، از سوى فمنیست  ها به شدت مورد حمله قرار مى  گیرد.
    5. گسترش فمینیسم در عرصه رسانه  هاى جمعى موجب شده که روابط درونى خانواده  ها به اشاعه فرهنگ بى  بندوبارى کشیده شود، فحشا و فساد اجتماعى را پدید آورد و موجب اشاعه سکسیسم گردد.
    6. برخلاف شعار فمینیسم، زنان فقیر در جوامع غربى حجم بالایى از جمعیت را تشکیل مى  دهند.
    7. توجه نکردن به فلسفه آفرینش زنان و تفاوت  هاى زیستى آنان، موجب شده فمینیست  ها تصویرى خشن، سلطه  گر و خشونت طلب از مرد ارایه دهند و درصدد مبارزه با آن برآیند و زمینه ساز بروز ناهنجارى و نزاع  هاى خانوادگى و نیز تزلزل بنیان خانواده و وقوع طلاق  هاى فراوان شوند. امروز آمار زنان و مردان مجرد و گریزان از ازدواج نگران کننده است.
    8. بنیان خانواده متزلزل شده و فرزندان پرخاشگر و بى  عاطفه شده اند. زنان جای مردان را گرفته و وارد بازار کار شدند و وظایف مربوط به خانه و فرزندان را رها نمودند.
    9. زنان متحمل آسیب  هاى جبران  ناپذیرى شده  اند. افزون بر کاهش متوسط عمر آن  ها، به دلیل تحمیل هزینه  هاى جانبى بر آن  ها هم چون خروج زنان از منزل و نیاز به استخدام دیگران در نگهداری فرزندان خردسال و انجام کارهاى مربوط به خانه، مشکلات اقتصادیشان دوچندان شده است.
    10. به طور معمول زنان شاغل در بازار بین چهل تا پنجاه درصد که در شهر زندگى مى  کردند، مجرد بودند و بسیارى هم به علت نداشتن کار، به فحشا پناه برده بودند. پس مزد کم، بیکارى، دشوارى  هاى کار و فحشا، سرنوشت محتوم زنان در جوامع مدنى غربى شد که نتیجه تحقق شعارهای فمینیستی بود.
    11. اکنون تبعیض جنسى و شعار «دفاع از حقوق زنان» به حربه  اى سیاسى تبدیل شده و کشورهاى استعمارگر به بهانه های واهی، آن  ها را به نادیده گرفتن حقوق زنان و نقص دموکراسى متهم مى  کنند.

     


    پى نوشت ها:
    1. ر.ک: آلیسیون جَگر، چهار تلقى از فمینیسم؛ سیاست  هاى فمینیستى و سرشت انسان، به نقل از: مجله زنان، ش 28.

    2. Rosalind Delmal, What is Feminism? in Juliet mitchell and Ann Oakley, eds / what is Feminism? (Oxford, blackwell, 1989), P. 8 / Feminism, Ann firor scott (the world Boox, Encyclopedia, 1985), vol. 7, P. 71.

    3. اندوره میشل، فمینیسم، جنبش اجتماعى زنان، ص 1.
    4. ر.ک: ریک ویلفورد، مقدمه  اى بر ایدئولوژى  هاى سیاسى، ص 350.
    5. اندوره میشل، پیشین، ص 72.
    6. ر.ک: معصومه موسوى، «تاریخچه مختصر تکوین نظریه  هاى فمینیستى»، کتاب توسعه، ش 9، ص 12.
    7. ر.ک: جان استوارت میل، کنیزک کردن زنان.
    8. اندوره میشل، پیشین، ص 93.
    9. ر.ک: ریک ویلفورد، مقدمه  اى بر ایدئولوژى  هاى سیاسى، فمینیسم، ص 357؛ پاملا ابوت و کلر والاس، مقدمه  اى بر جامعه  شناسى نگرش  هاى فمینیستى، تولد دانش فمینیستى، ص 245.
    10. پاملا ابوت و کلر دالاس، پیشین، ص 256.
    11. همان، ص 258.
    12. ر.ک: مهوش قهرمانى، «جامعه مدنى و خانواده» مجله فرهنگ توسعه.
    13. تازه هاى اندیشه، نگاهى به فمینیسم، صص21-20.
    14. براى نمونه، ر.ک: مهوش قهرمانى، «جامعه مدنى و خانواده»، همان.
     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) زنان با رفتار مردانه. دو فصلنامه پویشی در علوم انسانی، 1(0)، 32-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."زنان با رفتار مردانه". دو فصلنامه پویشی در علوم انسانی، 1، 0، 1391، 32-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) 'زنان با رفتار مردانه'، دو فصلنامه پویشی در علوم انسانی، 1(0), pp. 32-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). زنان با رفتار مردانه. پویشی در علوم انسانی، 1, 1391؛ 1(0): 32-