نگاه به جهان با عینک زنان
Article data in English (انگلیسی)
نگاه به جهان با عینک زنانه
محسن رضوانى
مفهوم فمینیسم
«فمینیسم» که در اصل واژه اى فرانسوى است، در فارسى معادل هایى هم چون «طرفداری از حقوق زن»، «جنبش آزادى زنان»، «زن باورى»، «زن آزادخواهى» و مانند آن دارد.
مى توان دو مفهوم اساسى و مهم از فمینیسم برداشت کرد (1):
1. آموزه اى است که از حقوق مساوى برابر زنان با مردان در امور اجتماعى، اقتصادى و سیاسى دفاع مى کند.
2. جنبش سازمان یافته اى است که براى به دست آوردن حقوق اجتماعى، اقتصادى و سیاسى زنان شکل گرفته است.
نقش فمینیسم در روابط بین الملل
فمینیسم، دیدگاهى انتقادى نسبت به نظریه رئالیستى (واقع گرایى) در روابط بین الملل است. نظریه پردازان واقع گرا معتقدند: دولت ها در پى کسب حداکثر قدرت هستند. این مسأله بیانگر یک ویژگى و واقعیت جهانى است. درحالى که به نظر فمنیست ها، واقع گراها رفتار دولت هاى تحت سلطه و اداره مردان را به تصویر مى کشند. (2) آن ها معتقدند: تاکنون آن چه در صحنه بین المللى اتفاق افتاده، همگى بر اساس نظریه هایى بوده است که با عینک مردانه به جهان مى نگریسته، اما نگرش به جهان و روابط بین الملل اگر با عینک زنانه باشد صلح آمیزتر و مبتنى بر همکارى خواهد بود. (3)
فرانسیس فوکویاما در مقاله «زنان و تحول سیاست هاى جهانى» دیدگاه نوینى از نقش فمینیسم در روابط بین الملل ارائه مى دهد: تغییر تاریخى در مبناى جنسیتى سیاست، در نهایت به تحول در روابط بین الملل منجر مى شود. (4) دیدگاه فوکویاما را مى توان به طور خلاصه چنین تبیین کرد:
وی در ابتداى مقاله اش، داستانى از شامپانزه هاى باغ وحش «برگر» در هلند و پارک ملى «گومبه» در تانزانیا به تصویر مى کشد. سپس با توجه به این داستان و نتایج برآمده از آن می گوید: شامپانزه ها و انسان نوین یک علاقه مشترک به خشونت پیدا کرده اند، اما با این تفاوت که خشونت در شامپانزه ها ذاتى است، درحالى که خشونت در انسان ها ناشى از مدنیت اوست. (5) «خشونت» و «مردسالارى» پدیده هایى هستند که بعدها ابداع شده اند. ریشه آن ها را یا در سنت یهودى ـ مسیحى غربى و یا در زاییده آن، یعنى «کاپیتالیسم» باید یافت. (6) همین خشونت در مردان است که چهره بین المللى را با جنگ و ستیز و خون ریزى قرین ساخته است، درحالى که یک جهان زن سالار واقعى در مقایسه با جهانى که ما اکنون در آن زندگى مى کنیم کم تر مستعد مناقشه است. صلح آمیز و مبتنى بر همکارى است. (7)
فمینیست ها در روابط بین الملل
فمینیست ها خواهان محدودیت مردان در تمامى جنبه هاى روابط بین الملل و مشارکت بیش تر زنان در این عرصه ها هستند و معتقدند زنان باید در تمامى جنبه هاى روابط بین الملل، از نهادهاى اجرایى و وزارت خارجه گرفته تا ارتش و دانشگاه، حضور جدى، مؤثر و فعالانه داشته باشند. (8) فوکویاما معتقد است: راه رسیدن به هدف را باید در دو مسأله جست وجو کرد:
1. مهار مردان: تمایلات خشونت بار و مهاجمانه مردان باید از طریق قوانین، توافقنامه ها، قراردادها و نظایر آن مهار شود.
2. مشارکت زنان در سیاست: لازم است زنان بیش تر به عنوان رهبران مقامات رسمى، سربازان و رأى دهندگان به قلمرو سیاست بین الملل آورده شوند. زنان تنها از طریق مشارکت کامل در سیاست هاى جهانى قادر خواهند شد که هم از منافع خود دفاع کنند و هم برنامه هاى زیربنایى مردان را تغییر دهند.
به نظر فوکویاما، براى رسیدن به جهانى که مبتنى بر صلح و هم زیستى مسالمت آمیز باشد، از دو مسأله نباید غافل ماند:
1. محدودیت در میزان تغییرات
2. سیاست هاى مردانه: اگرچه جهان دموکراتیک، زنانه و فراصنعتى به یک منطقه صلح مبدل گشته که در آن رقابت ها بیش تر اقتصادى است تا نظامى، با این حال، این جهان هم چنان ناچار است با آن قسمت از جهان که توسط مردان جاه طلب و بى قید و بند اداره مى شود، سروکار داشته باشد؛ بنابراین، در چنین وضعیتى، حتى اگر هم به رهبران مرد نیازى نباشد، اما سیاست هاى مردانه هم چنان ضرورت دارند. (9)
پیش بینى فوکویاما
وی می گوید: تا پنجاه سال آینده، سیاست هاى دموکراتیک اروپا و آمریکا، به سمت زنانه کردن پیش خواهد رفت. (10) دلیل این امر، سقوط بى محابا در میزان زاد و ولد در جهان توسعه یافته از سال 1960 تاکنون است. تا سال 2050 زنان سال خورده اى ظهور خواهند کرد که به عنوان یکى از مهم ترین گروه هاى صاحب حق رأى، مورد توجه سیاست مداران اواسط قرن 21 خواهند بود.
فوکویاما جهان را به سه قسمت اروپا، آمریکا و کشورهاى جهان سوم تقسیم کرده است: اروپا تا اواسط قرن آینده احتمالا متشکل از ملل ثروتمند، قدرتمند و دموکراتیک خواهد بود که جمعیت اغلب سال خورده آن به سرعت کاهش مى یابد و در آن، زنان نقش هاى مهمى در رهبرى ایفا خواهند کرد. در ایالات متحده آمریکا نیز با وجود میزان بالاى مهاجرت و زاد و ولد، رهبران زن بیش ترى وجود خواهند داشت، اما جمعیت آن اساسا جوان تر خواهد بود. بخش بزرگ تر و فقیرتر جهان شامل کشورهایى در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا جمعیت جوان روبه رشدى دارند. اغلب توسط مردان جوان رهبرى خواهند شد. آسیا به استثناى ژاپن، با روند زنانه کردن مخالفت مى کند. (11)
فمینیسم و سیاست نفوذ در ارتش
یکى از سیاست هاى فمینیست ها نفوذ در ارتش است. آن ها در بسیاری از بخش هاى نظامى و انتظامى آمریکا حضور یافته اند و به تدریج خواهان حذف مردان از صحنه ارتش و یا دست کم واگذارى پست هاى پایین تر به آنانند.
الف) دلایل نفوذ در ارتش
1. فرستادن زنان به جبهه هاى جنگ، قدرت اعتمادبه نفس را در زنان تقویت مى کند و سبب افزایش احترام مردان نسبت به زنان خواهد شد.
2. حضور زنان در جبهه هاى جنگ، باعث ترقى و پیشرفت زنان خواهد شد و آنان را قادر خواهد ساخت تا در این امر نیز خود را برابر و هم سنگ با مردان ببینند. (12)
ب) ارتش در نگاه فمینیست ها
به نظر فمینیست ها، ارتش تنها براى برطرف سازى موانع نیست، بلکه این نهاد مى تواند با ایجاد و اعمال سازوکارهایى، زمینه هاى بروز جنگ و خشونت را از میان برده، جامعه را به سمت صلح و آرامش دائمى فراخواند. در نگاه فمینیست ها اساسا جنگ، خون ریزى و خشونت از مشخصه هاى جوامع مردسالارانه است، درحالى که در جامعه زن سالار، تنها صلح و آرامش برقرار بوده، نقش ارتش در چنین جامعه اى نیز باید براساس مشخصه و ویژگى آن تعیین و تعریف شود.
ج) میزان نفوذ فمینیست ها در ارتش
فمینیست ها در ارتش آمریکا نفوذ بسیاری دارند تا آن جا که هرگونه مخالفت با برنامه هاى زنان در ارتش، به ویژه برنامه هاى جنگى، موجب حذف افسران از مقام هاى رهبرى و فرمان دهى در نیروى دریایى، هوایى و به طور کل در ارتش خواهد شد. همیشه هر یک از زنان ارتشى، مى توانند آزادانه ادعا کنند که مورد آزار و اذیت جنسى سربازان و یا افسران قرار دارند. صرف این ادعا کافى است تا زنان بتوانند براى به دست آوردن حقوق از دست رفته شان آن فرد یا افراد را به دادگاه کشانده، در نتیجه، ادامه کار و فعالیت آنان را در ارتش مشکل سازند.
مقامات ارتش آمریکا کاملا از خطرهایى که فمینیسم و نفوذ زنان ارتش آمریکا را تهدید مى کند، آگاهند، ولى به دلیل ترس و وحشتى که از قدرت فمینیست ها دارند، هرگز جرأت برداشتن زنان را از ارتش و خط مقدم جبهه هاى جنگ ندارند.
د) نتایج نفوذ فمینیست ها در ارتش
1. تنزل معیارهاى آموزش نظامى: آنان آموزش هاى نظامى را سهل تر کرده اند تا زنان هم بتوانند این گونه آموزش ها را تحمل کرده و در آن موفق شوند.
2. فساد اخلاقى: این مسأله امروزه به نحو فزاینده اى ارتش آمریکا را مورد تهدید جدى قرار داده است. براى نمونه، تعداد حاملگى زنان ارتش، هنگام جنگ با عراق آن قدر زیاد بود که مقامات نظامى تصمیم گرفتند تا زنان را براى صحنه هاى نبرد نفرستند و مأموریت هاى آنان را ناتمام گذارند.
3. تخریب و تضعیف روحیه نیروهاى نظامى: برخى از کارشناسان معتقدند: در صورتى که سربازان همه مرد باشند، اتحاد و اتفاق بیش تر و سریع ترى در میانشان به وجود مى آید، درحالى که اگر در میان مردان، سربازان زن نیز حضور داشته باشند، در آن صورت سربازان مرد سعى دارند تا توجه سربازان زن را به خود جلب کنند و این مسأله هرگز به اتحادى که مایه پیشرفت اهداف جنگى باشد، نمى انجامد.
پى نوشت ها:
1. Random House, Webster’s Dictionary, 1999; Microsoft Bookshelf 2000; Merriam Webster’s Collegiate Dictionary 1993; The American Heritage Dictionary, 1997.
2 تا 11. فرانسیس فوکویاما، «زنان و تحول سیاست هاى جهانى»، صص 553 / 548 / 559 / 547 / همان / 556 / 554 / 560 / 562 / همان.
12. رابرت اچ. بورک، در سراشیبى به سوى گومورا، صص 505-492.