سبک و سنگین سبک زندگی
Article data in English (انگلیسی)
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان استان خراسان شمالى
یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبک زندگى کردن، رفتار اجتماعى، شیوه زیستن. اگر از منظر معنویت نگاه کنیم باید به سبک زندگى اهمیت دهیم. اگر به معنویت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشیم، باز پرداختن به سبک زندگى مهم است.
ما اگر پیشرفت همه جانبه را به معناى تمدن سازى نوین اسلامى بگیریم، این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است.
بخش حقیقى، آن چیزهایی است که متن زندگى ما را تشکیل می دهد که همان سبک زندگى است. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله خط، مسئله زبان، مسئله کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ این ها آن بخش های اصلى تمدن است که متن زندگى انسان است.
اصلاح متن زندگی
این بخش به منزله بخش نرم افزارى تمدن است. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را اصلاح کنیم. توجه به آسیب هایی که در این زمینه وجود دارد و جست وجو از علل این آسیب ها [بسیار مهم است]. البته ما این جا فهرستى مطرح می کنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعه ما ضعیف است؟ چرا در برخى از بخش های کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخش های کشورمان روى آوردن جوان ها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگى مان رعایت های لازم را نمی کنیم؟ چرا صله رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینه فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ آپارتمان نشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آن ها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت می کنیم؟ الگوى تفریح سالم چیست؟ نوع معمارى در جامعه ما چگونه است؟ چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرت های روزانه، به هم دیگر به طور کامل راست می گوییم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف می زنیم؟ بعضى ها با داشتن توان کار، از کار می گریزند؛ علت کارگریزى چیست؟ علت پرخاشگرى و بى صبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات می کنیم؟ در رسانه ها چقدر مراعات می شود؟ در اینترنت چقدر مراعات می شود؟ چقدر به قانون احترام می کنیم؟ علت قانون گریزى در برخى از مردم چیست؟ وجدان کارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکم کارى در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفى در بخش های مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرف های خوب، نظرهاى خوب، ایده هاى خوب، در حد رؤیا و حرف باقى می ماند؟ چرا به ما می گویند که ساعات مفید کار در دستگاه هاى ادارى ما کم است؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرف گرایى رواج دارد؟ آیا مصرف گرایى افتخار است؟ چه کنیم که ریشه ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آن چنان که در غرب رایج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعه ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى اش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکى اش را انتخاب کند؟ حد زاد و ولد در جامعه ما چیست؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه هاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعه ى ما نفوذ کرده است؟ تجمل گرایی چیست؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟
تبیین فرهنگ زندگی
این مسائل متنوع و فراگیرِ همه بخش های زندگى، داخل در این مقوله سبک زندگى است. این ها بخش های گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و ده ها مسئله از این قبیل وجود دارد که بعضى از این هایى که من گفتم، مهم تر است. این یک فهرستى است از آن چیزهایی که متن تمدن را تشکیل می دهد. قضاوت درباره یک تمدن، مبتنى بر این هاست.
باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُن مایه هاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است [که] عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق.
دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد می کند، وجود دارد: اول این که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است. هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می شود. جامعه بدون آرمان، بدون مکتب، بدون ایمان، ممکن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتى هم که به ثروت و قدرت برسد، تازه می شود یک حیوان سیر و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیش تر است - اسلام این را نمی خواهد. اسلام طرفدار انسانى است که هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد و هم شاکر و بنده خدا باشد؛ جبهه عبودیت بر خاک بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بنده خدا و عبد خدا بودن؛ پس در درجه اول، نیاز تمدن سازىِ اسلامىِ نوین به ایمان است. این ایمان را ما معتقدین به اسلام، پیدا کرده ایم.
باطن فرهنگ غربی
دوم این که ما براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، به شدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانى که سعى دارند روش های زندگى و سبک و سلوک زندگى را به ملت ها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگویى و تحمیل، تمدن غربى است. تقلید از غرب براى کشورهایی که این تقلید را براى خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتى آن کشورهایى که به ظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکننده فرهنگ هاست. هر جا غربى ها وارد شدند، فرهنگ های بومى را نابود کردند، بنیان های اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آن جایی که توانستند، تاریخ ملت ها را تغییر دادند، زبان آن ها را تغییر دادند، خط آن ها را تغییر دادند. یکى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادى سازى گناه است. هم چنین فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الکلى، گسترش مواد مخدر.
فرهنگ غربى فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ این ها ظواهر فرهنگ غربى است، که تعیین کننده نیست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبک زندگى مادىِ شهوت آلودِ گناه آلودِ هویت زدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامىِ نوین در درجه اول این است که از تقلید غربى پرهیز شود.
یک نکته را هم اضافه کنم: بحث امروز ما آغاز یک بحث است. انتظار داریم اهل فکر و اهل نظر در مراکزى که می توانند و اهلیت و صلاحیت این کار را دارند، در این زمینه ها کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند؛ بتوانیم پیش برویم. مراقب باشیم دچار سطحی نگری و ظاهرگرایی نشویم، دچار تحجر نشویم - این یک طرف قضیه است - دچار سکولاریزمِ پنهان هم نشویم. l